انتشار نامه روانپزشک معالج دکتر پرستو بخشی و دستور بستری
نوروز امسال، با غم از دست دادن یکی از متخصصان قلب و عروق این مرز و بوم، زنده یاد دکتر پرستو بخشی آغاز شد. هرچند کلیت علل و عوامل خودکشی این پزشکی که برای گذراندن طرح تعهد خدمت خود به استان لرستان اعزام شده بود از همان نخستین ساعات انتشار خبر مشخص شد، اما طی روزهای بعد، واکنشهای عجیب و گاها متضاد مسئولین بخشهای مختلف مرتبط با موضوع، هالههایی از ابهام را گرد مساله ایجاد کرد...
به گزارش پایگاه خبری پزشکان و قانون (پالنا)، ماجرا از آنجا آغاز شد که دکتر پرستو بخشی متولد ۱۳۶۸ در تهران، پس از طی دوره رزیدنتی قلب و عروق، طبق قانون ملزم میشود که دوره طرح تعهد خدمت خود را در یکی از مناطق محروم کشور که از طرف وزارت بهداشت تعیین میشود بگذراند. اما دست روزگار، حوادثی غمبار ازجمله فوت پدر و مادر را به زندگی وی آوار کرده و ادامه مسیر را برای او سخت و دشوار میکند. مشکلات شدید روحی و استرسهای ناشی از ترومای سخت از دست دادن والدین، او را بر آن میدارد تا از وزارت بهداشت بخواهد محل خدمتی نزدیک به شهر محل سکونتش (تهران) را برای انجام تعهداتش تعیین کنند و یا لااقل فرجه بیشتری بگیرد تا پس از مدتی که حال و احوال مناسبتری پیدا کرد، عازم مناطق محروم و انجام تعهدات قانونی خود شود.
قریب به یک سال از درخواست دکتر بخشی از کمیسیون تعهدات میگذرد و در شرایطی که هنوز پاسخ روشنی از کمیسیون اعلام نشده بود، تعهد محضری دکتر بخشی به اجرا گذاشته میشود و درنتیجه او را به بیمارستان رحیمی خرمآباد معرفی میکنند. اما با ورود دکتر بخشی به خرمآباد، وی متوجه میشود که حتی شرایط اسکان او هم آماده نیست و پانسیونی که قرار است در اختیار او بگذارند، فاقد شرایط اولیه برای زندگی است.
در این بین و در شرایطی که وضعیت روحی زندهیاد دکتر بخشی بیش از همیشه به هم ریخته و نامساعد بوده، به روانپزشک معالج خود مراجعه میکند و نامههایی مبنی بر تایید وضعیت روحی خود دریافت میکند.
پزشک مربوطه در این نامهها (که در تاریخ ششم آذرماه ۱۴۰۲ مرقوم شدهاند) تایید میکند که
«خانم دکتر پرستو بخشی به دلیل حادی افسردگی و اضطراب شدید نیاز به استراحت در منزل دارد.»
و پس از آن در نامه دیگری، دستور بستری وی را صادر میکند.
آنچه در اسناد پیش رو میبینید، نامههای دکتر شهرام جلالیان، متخصص بیماریهای اعصاب در تایید بیماری شدید روحی دکتر پرستو بخشی و دستور به بستری آن مرحومه است که متاسفانه با بیاعتنایی روبرو شد.
این نامهها برای بیمارستان رحیمی ارسال میشود. اما پس از مدتی یکی از اساتید بیمارستان به دکتر بخشی اعلام میکند که نامهها از سوی دانشگاه علوم پزشکی لرستان پذیرفته نشده و لازم است که نامهها از سوی پزشک معتمد دانشگاه تایید شوند.
در این گفتوگوی مکتوب، دکتر بخشی باز هم تاکید میکند که به جهت مشکلات روحی، توانایی درمان بیماران را ندارد؛ که اگر به این نکته ازمنظر لزوم رعایت حقوق بیماران هم نگریسته میشد، موضوع باید از سوی دانشگاه لرستان، جدی گرفته میشد.
دکتر بخشی در این مکالمه خطاب به استاد دانشگاه علوم پزشکی لرستان مینویسد:
«من بیام بیمارستان بیمار ببینم، عواقب عدم توانایی منو شما میپذیرین استاد؟ ..»
تا اینجای ماجرا دو نکته مهم وجود دارد که در سخنان روز گذشته مسئولان وزارت بهداشت و دانشگاه علوم پزشکی لرستان (که تا دیروز سیاست سکوت پیشه کرده بودند)، مغفول مانده و یا حتی تکذیب شده است.
نکته اول اینکه سخنگوی وزارت بهداشت روز گذشته در گفتوگو با خبرگزاری دولتی ایرنا، منکر هرگونه اطلاع از مشکل روحی دکتر پرستو بخشی شد.
پدرام پاکآیین میگوید:
«وزارت بهداشت در هیچ یک از این مراحل به هیچ گونه خوداظهاری یا مدرکی که حاکی از بیماری روحی ایشان باشد، دسترسی نداشته است.»
درصورتیکه آنچه تا الان بر همگان مشخص شده این است که اساسا علت درخواست دکتر بخشی از وزارت بهداشت جهت تغییر محل خدمت و گرفتن فرجه زمانی برای انجام تعهدات قانونی، چیزی غیر از مشکلات روحی ناشی از ترومای مرگ پدر و مادر نبوده و اگر هر دلیل دیگری جز این وجود داشت، تا الان اعلام شده بود.
جناب پاکآیین بفرمایند پس آن همکاری کاملی که از آن یاد میکنند، به چه علتی بوده است؟
آیا جز این بوده که زندهیاد دکتر بخشی اعلام کرده که به علت فوت پدر و مادر، وضعیت روحی مناسبی جهت انجام تعهد خدمت را ندارد؟!
ضمن اینکه فرض کنیم بپذیریم که در ابتدای امر، کمیسیون تعهدات صرفا براساس خوداظهاری دکتر بخشی تصمیماتی اتخاذ کرده است. اما امروز میدانیم که حداقل از ۶ آذر ۱۴۰۲ که نامه روانپزشک معالج به دانشگاه علوم پزشکی لرستان داده شده، افسردگی حاد دکتر بخشی (طبق تایید پزشک) به صورت مکتوب هم به اطلاع دانشگاه (وزارت بهداشت) رسیده است.
پانسیون
روز گذشته دکتر بهرام دلفان، رئیس دانشگاه علوم پزشکی لرستان هم طی مصاحبهای برای نخستین بار به مرگ نیروی زیرمجموعه خود یعنی دکتر پرستو بخشی واکنش نشان داد.
هرچند مصاحبه دکتر دلفان حاوی نکات متعددی بود که فعالان حوزه سلامت در یادداشتهای خود پاسخهایی به آن دادند، اما این نوشتار در مقام پاسخگویی به مصاحبه مذکور نیست. فقط در بخشی از این مصاحبه آمده است:
«مرحومه پرستو بخشی سال ۱۴۰۱ از طرف وزارت بهداشت به دانشگاه علوم پزشکی لرستان معرفی شدند، ولی ایشان به این دانشگاه مراجعه نکردند تا اینکه در سال ۱۴۰۲ مجددا به دانشگاه معرفی می شوند و بعد از ورود به خرم آباد به جهت تکریم ایشان از طرف بیمارستان شهید رحیمی از فرودگاه به هتل منتقل شده و بعد از یک روز در سوئیت مناسب اسکان داده می شود.»
همانطور که در تصویر اسکرین شات گفتوگوی زندهیاد دکتر بخشی با یکی از اساتید دانشگاه علوم پزشکی لرستان مشخص است، یکی از گلایههای به حق دکتر بخشی، نبود یک محل اقامت مناسب در خرمآباد بوده است. کما اینکه در گفتوگوی دیگری که در روزهای گذشته منتشر شد، حتی عنوان شده بود که این سوییت، پنجره هم ندارد!
زندهیاد دکتر بخشی در گفتوکو با استاد دانشگاه علوم پزشکی لرستان مینویسد:
«ضمنا خونه من بعد از یک سال هنوز آماده نیست. شما جای منو آماده کنین من بیام.
من چندین بار این مدت با خانم درویشی تماس گرفتم حتی مسکن من هنوز آماده نیست.
خونه من آماده بشه من میام. خونه خرابه گذاشتن جلو من میگن بیا شیفت بده.»
وضعیت پانسیون دکتر بخشی در نورآباد هم به همین ترتیب بوده است. او پس از ورود به نورآباد متوجه میشود که محل مناسبی برای اقامت او وجود ندارد.
در مکالمه مکتوبی که با یکی از دوستان خود داشته، اعلام میکند که با یک چمدان در این شهر سرگردان است و از آنجا که تصور میکرده پانسیونش آماده است، به خواهرش گفته که وسایل او را بفرستند.
بهرحال از طریق بیمارستان، با پزشک طرحی دیگری که موقتا در پانسیونش حضور نداشته هماهنگی به عمل میآید و دکتر بخشی در آن پانسیون قرضی ساکن میشود.
همه این مشکلات و مشکلات فراوان دیگری که پیشتر در گزارش دیگری به آنها اشاره شده بود، طاقت این پزشک متخصص قلب را طاق کرده و متاسفانه ترک این دنیا را تنها راه رهایی پیش روی خود مییابد.
روحش شاد و یادش گرامی
پایان پیام/
نویسنده: شعیب شاهزمانی | اینستاگرام
نظر خود را بنویسید
21 نظر
ناشناس
۱۶ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۴
متخصص ۳۵ سال ،هنوزطرحه و آواره! پس کِی میخواد تو شهر خودش مثل مردم عادی زدگی کنه؟
سمیرا سلاجقه
۱۵ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۷
من تنها فلوشیپ اینترونشنال رادیولوژی استان کرمان بودم که به عنوان یک خانم بدون پارتی قبول شده بودم. بعد از عمری طرح در ایرانشهر و بم که خیلی ها شهر کرمان طرحهاشون را رفته بودن بعد باز بدون پارتی فقط با تکیه بر مدارکم و زحماتم هیات علمی وزارتخانه حکمم آمد. ولی به بهانه اینکه مطبی که قبلا زده بودم باید ببندی حکم من را رئیس دانشگاه ملغی کرد. برای اینکه جا برای یکی باز کنن. درصورتیکه حتی طرحی ها را مجوز مطب داده بودن الان به کجا رسیدیم با این همه زحمت نه بچه ای داریم با این همه این ور اونور رفتن نه کسی قدردان زحمات ما در مناطق محروم و برای مردم است. آخرش هم که همه به فکر مهاجرت
ناشناس
۱۳ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۹
حیف از پزشکان بدون سهمیه و نخبه ای که تموم جونی واستعدادشون تو این کشور که مسوولان ناشایست برمردم حکومت میکنن از دست رفت چه بلاهایی که زمان طرح و رزیدنتی برامون رقم زدن و دوسوم کارانه به عنوان پلکان ازمون دزدیدن زندگی خونوادگی خیلی هامون نابود شد امیدوارم یه روز همشون دچار همین پزشکان سهمیه ای و بیسوادی بشن که بهشون رانت و قدرت و مدرک دادن. چرا این همه پزشکی که خودکشی میکنن را نمیبینن؟! چرا حتی یه مقام دلسوز نداریم؟
M
۱۲ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۸
من رو انداختن دور از خانواده ام جایی که حتی زبانشون رو نمیفهمم، بعد همدوره ای من توی سامانه ی طرح ثبت نام نکرد و الان در شمال شهر تهران در یک درمانگاه بنر زده و داره کار میکنه. با کدوم مجوز؟! با کدوم پایان طرح؟! صدها بار به خودکشی فکر کردم
ناشناس
۱۲ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۳
ادامه کامنت قبلی ... محل کلینیک من در یک اتاق که بعنوان آشغالدانی استفاده میشد و همیشه وسط اتاق، چندتا سطل آشغال پر و متعفن گذاشته میشد. خود من و مریضها باید کنار سطل های آشغال مینشستیم. به دستگیره و شیر دستشویی اتاق اسپکلوم های آلوده مامایی کلیپس میشد تا من حتی نتوانم دستم را بشورم. بعنوان فوق تخصص ریه حق نداشتم اسپیرومتری درخواست کنم و اسپیرومتری فقط از آن ریاست محترم دانشگاه بود. من حتی حق نداشتم پالس اکسیمتر داشته باشم. در خانه سازمانی، وسایل اتاق من عبارت بود از یک تخت شکسته که بجای رختخواب، یک کارتون یخچال روی تخت شکسته انداخته بودند و من مدرک فوق تخصص گرفته بودم که کارتون خواب شوم. (هنوز هم در موبایل قدیمی ام تصویر اتاقی که به من داده شده بود را دارم.) من دقیقاً 2 ماه و 10 روز در یاسوج کار کردم و نهایتاً بعد ازینکه بخاطر کلینیک آشغالدانی مریض شدم. به تهران برگشتم و بلافاصله به وزارتخانه خودم رو معرفی کردم ‼️ و جالب اینکه دراین مدت ریالی حقوق و یا کلینیک ویژه به من پرداخت نشد.
ناشناس
۱۲ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۷
اکثرا ازین بلاها تجربه کرده ایم. من متعهد استان کهگیلویه بویراحمد بودم. تنها فوق تخصص ریه استان بودم. به من گفتند که به شما در یاسوج نیاز نداریم. و باید بری دهدشت ‼️ رئیس دانشگاه آلرژی ایمونولوژی اطفال بود. ولی ریه بزرگسال ویزیت میکرد ‼️ درواقع بخاطر حسادت شغلی حسابی عذابم داد. وقتی بهشون گفتم پس اگه به من نیاز ندارید عدم نیاز بدهید برگردم. بالاخره قبول کردند که یاسوج بمونم . ولی از آنجایی که لطف میکردند و من که صلاحیت زندگی در یاسوج را نداشتم اجازه پیدا میکردم در یاسوج زندگی کنم، وظیفه داشتم با حکم درمانی، آموزشی کار کنم. بعنوان تنها فوق تخصص ریه استان ، اجازه بستری و ویزیت بیماران بخش را نداشتم ‼️ ......... ادامه در کامنت بعدی
ناشناس
۱۲ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۹
هر كسي طرحشو لرستان گذرونده دقيق مي دونه دوستان چي ميگن. طايفه گراني، اعمال نفوذ شديد نماينده هاي مجلس در دانشگاه و شبكه های بهداشت، بي قانوني ،كمبود امكانات، بي توجهي به جايگاه پزشك، سيستم خودمختار و ... همه اينا به واقع وجود داره و قابل انكار نيست
دردآشنا
۱۲ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۹:۱۱
بسم رب الشهدا 🌷شهیده پریسا بخشی از خط شکنان هستند 🌷اولین شهید مدافع حریم انسانی پزشکان جوان 🌷روحشون شاد...متوسل بشین...حاجت میدهند ان شالله🍀🙏
ناشناس
۱۲ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۸:۵۵
دختر زیبا نیاز به کمک داشت اما کسی نفهمید در تنهایی خودش به جنگ تحمیلی وزارت بهداشت رفت طاقت نیاورد
ناشناس
۱۲ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۵
خدا لعنت نماید معاونت ها و مدیران درمان های علوم پزشکی ها را که به پزشکان این همه ظلم می نمایند
پاسخ پالنا: با لعن موافق نیستیم ولی با بررسی و برخورد با خاطیان حتما موافقیم
ناشناس
۱۲ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۳
متاسفانه معاونت درمان در اکثرا علوم پزشکی ها شده محل دادو ستد و پارتی بازی در علوم پزشکی سمنان هر متخصص طرحی پارتی داشته باشد بعد از یک الی ۳ماه انتقالی می گیرد به تهران و اگر پارتی نداشته باشد تا آخرین روز و ساعت باید کار کند حتی از مرخصی استحقاقی خود هم نمی تواند استفاده نماید. در یک مورد به یک متخصص ۸ ماه زودتر پایان طرح دادند وقتی اعتراض شد گفتند ما اشتباه کردیم دیگر کاری نمی شود کرد . ظلم در علوم پزشکی سمنان و بیمارستان معتمدی به پزشکان زیاد است
دردآشنا
۱۲ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۴:۰۸
🌿 عزیزان ...حالا که دوران بره کشون هست...روز خوشیتونه .. برین خداتون شکرکنین عشقها...که لااقل هرچی باشه اتندینگ ومعاونت ها..آسفالتتون میکنن..بلانسبت..دهنتون صاف میکنن... از دههٔ هفتاد ودههٔ شصت خبر دارین.. ..یکی از تفریحات ..تففریییحاات..کارمندان... توجه فرمودین...کارمندان وخدماتیهای علوم پزشکی ..توجه فرمودین..تفریحات کارمندان وخدماتیهای دانشگاه علوم پزشکی..دست انداختن وبقول امروزی..قهوه ای کردن ..دانشجوها بود توُ روی دانشجوها......یعنی سیاستی بود مبنی بر مثلاً مهار دانشجو بدست کارمند وخدماتی دانشگاه😹😹 وبا قدرت هرچه تمامتر اجرا میشد..یعنی مدیران چراغ سبز میدادن به کارمندان وخدماتیهای دانشگاه...حفظ کرامت انسانی دانشجو...از دَر بغل..😀 شهید رمضان وکیل باشه اگه کسی دروغ بگه..تحقیق کنین راستی آزمایی کنین ببینین..و سهمیه ایهای نازنین ونورچشمیها...نمره شون دفاعیه شون استخدامشون..پی اچ دی هایی که ازخارجه واسه شون میومد..وغیره..دیگه شما بخون چه خبر بود. .خلاصه..وضعیت حالا به نسبت اون دوران..شکرداره وشکرانه داره..پناه برخدا. .
ناشناس
۱۲ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۰:۴۲
من طرحم و در یکی از محرومترین شهرهای این استان گذروندم. بدون هیچ سهمیه ای اینجا بجز طبیعتش، از هر نظر جز بدترین استانهاست. برای طرحیها بیشترین کسورات اعمال میشه. با اینکه طبق دستور وزارت بهداشت نباید کارانه وارد پلکان بشه. فقط و فقط در اینجا پارتی حرف اول و میزنه. همه چی بر اساس روابط هست. هیچ احترامی برای پزشک قایل نیستند. حتی حقوق هم بعد از گذشت نزدیک یکسال هنوز پرداخت نشده و دستت به هیچ جا نمیرسه بدبختانه.....
دکتر علیرضا مجیدی
۱۲ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
من هم همینطور Me too قطره های باران یکی یکی به چشم کسی نمیآید ولی همین قطره ها در زمان کوتاهی میتواند به شرط به هم پیوستن، سیلی عظیم ایجاد کند. افرادی که قطره ها را یکی یکی بخار میکنند تا از ذرات بخار شده آن چرخ سنگین زیر مجموعه خود را به چرخش درآورند نمیتوانند قدرت سیل را نادیده بگیرند. پزشکان به تنهایی قطره های انکارپذیری هستند و متاسفانه تواضع در صنف ما فراوان دیده میشود و کمتر فردی در جامعه ایرانی باقیمانده که از پزشکان سودآوری نداشته باشد ولی اگر همنظر شوند سودآوری برای خود نیز شاید امکانپذیر شود. پیشنهاد میکنم «من هم» سیلی شود که قدرتش چشم مسئولین را باز کند. #من_هم
ناشناس
۱۱ فروردین ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۷
متاسفم که استان زیبای لرستان اینقدر محروم است که شهرهایش تبعیدگاه هستند. سیستان خشک را درک میکردم ولی چرا لرستان؟ من پیشنهاد می کنم طرح ها را بشود جایگزین گذاشت مثلاً همسرم با ۲۸ سال سابقه حاضر است بجای فرزندمان کار کند
ناشناس
۱۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۴
مرثیه ای برای پرستویی در باد دخترکم، چه بر تو گذشت؟ دخترکم، بر تو چه روا کردیم؟ که چشمان زیبایت دیگر تاب دیدن ظلمهای ما را نداشت؟ دخترکم، تنها و تنها در کدام برهوت رهایت کردیم؟ دخترکم، چگونه معصومیت تو را ندیدیم و راضی به مرگ تو شدیم؟ دخترکم، ما موی سپیدان را چه شده است؟ اما دخترکم، غم مخور دخترکم، رها شدی، رها رها از من و ماهایی که آسودگی خود را در گرو رنج تو دیدیم دخترکم، چیزی مگوی که در سکوتت هم باران اشک مجالمان نمیدهد اگر ذرهای حمیت مانده باشد دخترکم، با چه دستان خود را از خون تو بشوییم؟ اما دخترکم غم مخور دخترکم، رها شدی، رها، رها رهاتر از پرستویی در باد....
ناشناس
۱۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۲
همه ما غیر سهمیه ای ها و غیر خودی ها این دوره سخت را گذروندیم. با هممون این برخوردها شده. وقتی اطلاعیه میدن که شرایط گل و بلبل بوده و ما همکاری کردیم خنده ام میگیره. من خودم قریب یک ساعت در اتاق معاون دانشگاه گریه کردم تا اجازه بدن از مرخصی یکماهه انترنی که در قانون هم هست استفاده کنم و به وضعیت مادرم که مراحل اخر کانسر بود رسیگی کنم در نهایت هم موافقت نکردن. جوری شد که ختی تصمیم گرفتم تو اینترنی انصراف بدم. همه ما زخم خورده ایم حقیقت را نمیشه پنهان کرد
ناشناس
۱۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۰
همین وضعیت واقعا تو اکثر نقاط کشور وجود داره. الان پزشکان طرحی رو وادار به حضور در انواع شهرها میکنن. حتی تو برخوردارترین شهرها به بیگاری میکشن، ازشون انتظار اضافه کاری دارن و جالبه تو متن قوانینشون حتی مبلغ اضافه کاری رو صراحتا برای پزشک تعریف نکردن و گفتن پرداخت نمیشه انوقت از ساعات کاری زیاد بدون پرداختی حتی اضافه کاری و تاخیر کارانه و شرایط بد محل کار پزشکان هیچی نمیگن و حرف از حق الناس میزنن کل کشور درگیر این مساله ست و نمیدونیم کی بلاخره صدای ما به گوش حضرات میرسه
پزشک طرحی در لرستان
۱۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۶
من به عنوان دانشجوی علوم پزشکی لرستان و الان به عنوان پزشک طرحی علوم پزشکی لرستان بارها و بارها به خودکشی فکر کردم اما جرئتشو نداشتم. از چی الان باید بگیم؟ از سالن وحشتی به اسم سالن مورنینگ بیمارستان رحیمی که هر روز با ترس و لرز روی صندلی هاش مینشستیم که مبادا اتندینگ محترم ناگهان ما رو از صندلی بلند نکنن و شخصیت و غرورمون با خاک یکسان نکنن؟ تازه این برای روزهایی بود که خودمون طعمه مورنینگهاشون نبودیم !!! یا از محل طرحم بگم که نورچشمی ها تو منزل هاشون بودن و ابلاغ محل طرح دلخواهشون براشون اس ام اس میشد و ما رو به شهر دیگه که هیچ، به بدترین نقطه اون شهر مینداختن و بعد از هر اعتراض مورد عنایت انواع توهین و تحقیر و تمسخر معاونت بهداشتی و درمان و….قرار میگرفتیم. از هرپزشک طرحی بدون پارتی این استان بپرسین همینها رو بهتون میگه از اینکه مسئولین پشتیبانی بیمارستان ها و مراکز، از تهیه ساده ترین اقلام دریغ میکنن و ما در بدترین پانسیونها هستیم؟! چرا به وضع علوم پزشکی لرستان رسیدگی نمیشه؟
حسین
۱۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۸
این دکتر سیاوش بیرانوند معاون درمان دانشگاه بارها و بارها با ما پزشکان طرحی برخورد تهدید امیز و بی ادبانه ای داشته. چرا سختش میکنید؟ همین الان از ما پزشکان طرحی سوال بپرسین ، ما که هنوز خودکشی نکردیم!
ناشناس
۱۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۹
چه ایجاد رضایتی در پزشکان ،که در برخی از استانها پزشکان خانواده روستایی از سال 1398 مطالبات خود را بطور کامل دریافت نکرده اند وحجم انباشته بدهی در برنامه پزشک خانواده وجود دارد