«وحدت صنفی» و «واقعیت»
اصل مشکل اینجا و در درون ما، جزیرههای غیرمنعطف پزشکی است که بسترساز مشکلات و سوءاستفادههای فرصتطلبان میشود؛ سوءاستفاده کسانی که ارتباط سالم بین بیمار و پزشک و درک شرایط واقعی پزشکان را بر نمیتابند. تا این مساله را بین خودمان حل نکنیم، شکایت از زید و عمرو ها و فریاد واسفاها کشیدن که «وای چه بر سر ما و سلامت کشور آمد»، فرافکنی و فرار به جلو محسوب میشود...
پایگاه خبری پزشکان و قانون؛
جامعه پزشکان طی سالهای اخیر تحت فشارها و هجمههای متعددی بوده است. قسمت عمدهای از این فشارها ناشی از بازی رسانهای و پروژههای استقلالشکن پزشکان و قسمت دیگر آن عدم نقدپذیری مطلق گروهی از اعضای این جامعه در پذیرش اشکالات واقعی موجود و نبود عزم بر انجام کمترین اصلاحات بوده است و نکته قابل تامل اینکه این هر دو بازو علیرغم اختلاف ظاهری، در ذات خود کاملا هماهنگ و در راستای یک هدف که همانا هجمه به کیان پزشکی و بالطبع آسیب به سلامت جامعه است، عمل میکنند.
جامعه پزشکان طی سالهای اخیر تحت فشارها و هجمههای متعددی بوده است. قسمت عمدهای از این فشارها ناشی از بازی رسانهای و پروژههای استقلالشکن پزشکان و قسمت دیگر آن عدم نقدپذیری مطلق گروهی از اعضای این جامعه در پذیرش اشکالات واقعی موجود و نبود عزم بر انجام کمترین اصلاحات بوده است و نکته قابل تامل اینکه این هر دو بازو علیرغم اختلاف ظاهری، در ذات خود کاملا هماهنگ و در راستای یک هدف که همانا هجمه به کیان پزشکی و بالطبع آسیب به سلامت جامعه است، عمل میکنند.
یگانه راه مقابله، روشنگری مسائل از سوی جامعه پزشکان در محضر «جامعه» است که البته این مهم تنها در سایه وحدت صنفی میسر میشود. برای حل یک مشکل، در گام اول باید با آن به طور شفاف برخورد کرد.
سوال این است، آیا مفهومی به نام وحدت صنفی اساسا وجود دارد؟ و قبل از آن، آیا واقعا در حال حاضر چیزی به اسم جامعه پزشکی داریم؟
در فضای واقعی، گروههای پزشکی گویی به صورت جزیرههای پراکنده و دور از هم زیست میکنند و عملا کاری به کار هم ندارند؛
دستیاران و کارورزان زیر بدترین فشارهای کاری قرار دارند و ضمن دریافتی بسیار نازل از ابتدایی ترین حقوق بیمهای برخوردار نیستند.
پزشکان طرحی در شرایط سخت زندگیکرده و با معوقات بسیار مواجه بوده و گاهی در تامین ضروریات زندگی مشکل دارند. (فراموش نکنیم بسیاری از این پزشکان دو گروه بالا متاهل و صاحب فرزند هستند.)
پزشکان عمومی در وانفسای اجرای ناقص نظام ارجاع و غلبه متخصص محوری به حاشیه رانده شده و در شرایط سختی به سر میبرند.
آیا اینها و مسائلی شبیه به این، دغدغه اکثریت جامعه پزشکی است؟
این تازه اول ماجراست چرا که بسیاری از گروههای پزشکی در این وضع نابسامان آرایش جنگی گرفته و به نبردی تمامعیار علیه هم مشغولند و مثالهای آن هم بسیار روشن است .
به راستی برای گشودن گره مشکلات بین رشتهای و رسیدن به تفاهم مرضیالطرفین بیشتر از سرانگشت عقل استفاده میشود یا دندان بعضی چیزهای دیگر ؟
بعضی پزشکان و گروهها نیز در توهم امنیت در رسته کاری و پایه درآمدیشان تنها به نظاره ایستادهاند و از کنج عافیت خود! لذت میبرند.
در این شرایط از کدام «جامعه»پزشکی! حرف میزنیم که بخواهیم آن را به وحدت صنفی و تکیه بر مشترکات ترغیب کنیم؟ این مفهوم در خوشبینانه ترین حالت، یک شوخی دردناک است.
این سخنان شیرین نیست اما
اصل مشکل اینجا و در درون ما جزیرههای غیرمنعطف پزشکی است که بسترساز مشکلات و سوءاستفادههای فرصتطلبان میشود؛ سوءاستفاده کسانی که ارتباط سالم بین بیمار و پزشک و درک شرایط واقعی پزشکان را بر نمیتابند.
تا این مساله را بین خودمان حل نکنیم شکایت از زید و عمرو ها و فریاد واسفاها کشیدن که «وای چه بر سر ما و سلامت کشور آمد»، فرافکنی و فرار به جلو محسوب میشود.
حقیقت چهره شفافی دارد هر چند باورکردنی نباشد. حقیقت را ببینیم و با مشکل اصلی مواجه شویم.
پایان پیام/
نظر خود را بنویسید