چه کسی NGO مرا جابجا کردهاست؟
سازمانهای مردم نهاد غیردولتی ارث پدری یا ملک شخصی کسی نیست که اهداف اجتماعی اصلی آن فدای سلیقههای شخصی و اختلافات مبتذل گردد. اعضای یک سازمان مردم نهاد باید بدانند که در تعیین سرنوشت و نیل به اهداف آن هم دارای نقش بوده و هم مسئولند و صرف عضویت و اطاعت بدون تفکر از دستورات بالادست فعالیت اجتماعی ارزشمندی محسوب نمیشود.
پایگاه خبری پزشکان و قانون؛
سالهای زیادی از تاسیس فراگیر و نقشآفرینی جدی سازمانهای غیردولتی در مسائل اجتماعی میگذرد. انتظار میرود پس از گذشت این سالها کولهبار تجربه این سازمانها پربارتر شده و سازمانهای جدیدالتاسیس یا قدیمی حرکت توسعهیافتهای از سیستم نزدیک به سعی و خطا و التهابات ناگزیر اولیه به سمت سازوکاری منظم و روشمند داشته باشند.
در عمل هم تقریبا همینطور است و اکنون اعضای تشکلهای غیردولتی با دید علمی و عملگرایانهتر به این مقوله نگریسته و از تجارب قبلی درسهای خوبی گرفتهاند.
این بلوغ خصوصا در نیروهای جوان و ردههای میانی سازمانهای مردم نهاد مشهود است. اما به نظر میرسد در بعضی از این سازمانها این پختگی در سطح مدیریتی و عالی همپای سایر اجزا رشد نکردهاست و در مواردی شاهد درگیریهای آشکار و نهان بین اعضای سطح مدیریتی یک سازمان در بدست گرفتن سکان تشکل یا بین سازمانهای همراستا به دلایل خودنمایانه هستیم. در واقع گویی در راس برخی تشکلهای غیردولتی هدف اولیه گم شده و به بازیهای فخرمنشانه قدرت تبدیل شده است.
بسیاری از فعالان اجتماعی نسل اول این تشکل ها بازی کودکانه «عروسک من بزرگتر است»،خودفریبی و شوآف را تاب نیاورده یا به دلیل جو غالب به حاشیه رانده شدهاند که فقدانشان آسیب بزرگی به قدر مطلق فعالیتهای اجتماعی بودهاست.
از سوی دیگر در بعضی از این تشکلها افراد راس هرم انتظار اطاعت مطلق و در حد عبودیت از اعضای خود دارند و به آنان نه به چشم سرمایههای اجتماعی ارزشمند که به مثابه پیادهنظام جنگهای داخلی خود یا رقابت مبتذل با سایر تشکلها نگاه میکنند.
طبعا در این ساز و کار پاتولژیک اعضای بله قربانگو و دارای رابطه مرید و مرادی یا حتی فامیلی! با راس هرم، مسئولیتهای اصلی را به عهده گرفته، شایسته سالاری به محاق رفته و چرخهای معیوب تشکیل میشود که در آن نیروهای صدیق،منتقد و خلاق چون اسلافشان به حاشیه رانده میشوند.
سازمانهای مردم نهاد غیردولتی ارث پدری یا ملک شخصی کسی نیست که اهداف اجتماعی اصلی آن فدای سلیقههای شخصی و اختلافات مبتذل گردد. اعضای یک سازمان مردم نهاد باید بدانند که در تعیین سرنوشت و نیل به اهداف آن هم دارای نقش بوده و هم مسئولند و صرف عضویت و اطاعت بدون تفکر از دستورات بالادست فعالیت اجتماعی ارزشمندی محسوب نمیشود.
ورود نخبگان واقعی و گرایش به نیروهای خلاق،جوان و سلیمالنفس ترازویی برای ارزیابی سازمانهای غیردولتی از خود است و راهکاری برای برون رفت از بحران برخی از این سازمان های مردم نهاد از هدف دور افتاده نیز میتواند باشد و این مهم جز به همت تکتک اعضاء میسر نمیشود.
نگارنده یادداشت، صمیمانه ترین درودها را نثار اکثریت تشکلهای غیردولتی که بدون حاشیه و با تمام قوا بر هدف اصلی اجتماعی خود متمرکز شدهاند، مینماید و از آنان در نهایت تواضع برای انتقال تجربهها و چالش پالایش تشکلهای دارای ویژگیهای نامناسب فوق کمک میطلبد.
سالهای زیادی از تاسیس فراگیر و نقشآفرینی جدی سازمانهای غیردولتی در مسائل اجتماعی میگذرد. انتظار میرود پس از گذشت این سالها کولهبار تجربه این سازمانها پربارتر شده و سازمانهای جدیدالتاسیس یا قدیمی حرکت توسعهیافتهای از سیستم نزدیک به سعی و خطا و التهابات ناگزیر اولیه به سمت سازوکاری منظم و روشمند داشته باشند.
در عمل هم تقریبا همینطور است و اکنون اعضای تشکلهای غیردولتی با دید علمی و عملگرایانهتر به این مقوله نگریسته و از تجارب قبلی درسهای خوبی گرفتهاند.
این بلوغ خصوصا در نیروهای جوان و ردههای میانی سازمانهای مردم نهاد مشهود است. اما به نظر میرسد در بعضی از این سازمانها این پختگی در سطح مدیریتی و عالی همپای سایر اجزا رشد نکردهاست و در مواردی شاهد درگیریهای آشکار و نهان بین اعضای سطح مدیریتی یک سازمان در بدست گرفتن سکان تشکل یا بین سازمانهای همراستا به دلایل خودنمایانه هستیم. در واقع گویی در راس برخی تشکلهای غیردولتی هدف اولیه گم شده و به بازیهای فخرمنشانه قدرت تبدیل شده است.
بسیاری از فعالان اجتماعی نسل اول این تشکل ها بازی کودکانه «عروسک من بزرگتر است»،خودفریبی و شوآف را تاب نیاورده یا به دلیل جو غالب به حاشیه رانده شدهاند که فقدانشان آسیب بزرگی به قدر مطلق فعالیتهای اجتماعی بودهاست.
از سوی دیگر در بعضی از این تشکلها افراد راس هرم انتظار اطاعت مطلق و در حد عبودیت از اعضای خود دارند و به آنان نه به چشم سرمایههای اجتماعی ارزشمند که به مثابه پیادهنظام جنگهای داخلی خود یا رقابت مبتذل با سایر تشکلها نگاه میکنند.
طبعا در این ساز و کار پاتولژیک اعضای بله قربانگو و دارای رابطه مرید و مرادی یا حتی فامیلی! با راس هرم، مسئولیتهای اصلی را به عهده گرفته، شایسته سالاری به محاق رفته و چرخهای معیوب تشکیل میشود که در آن نیروهای صدیق،منتقد و خلاق چون اسلافشان به حاشیه رانده میشوند.
سازمانهای مردم نهاد غیردولتی ارث پدری یا ملک شخصی کسی نیست که اهداف اجتماعی اصلی آن فدای سلیقههای شخصی و اختلافات مبتذل گردد. اعضای یک سازمان مردم نهاد باید بدانند که در تعیین سرنوشت و نیل به اهداف آن هم دارای نقش بوده و هم مسئولند و صرف عضویت و اطاعت بدون تفکر از دستورات بالادست فعالیت اجتماعی ارزشمندی محسوب نمیشود.
ورود نخبگان واقعی و گرایش به نیروهای خلاق،جوان و سلیمالنفس ترازویی برای ارزیابی سازمانهای غیردولتی از خود است و راهکاری برای برون رفت از بحران برخی از این سازمان های مردم نهاد از هدف دور افتاده نیز میتواند باشد و این مهم جز به همت تکتک اعضاء میسر نمیشود.
نگارنده یادداشت، صمیمانه ترین درودها را نثار اکثریت تشکلهای غیردولتی که بدون حاشیه و با تمام قوا بر هدف اصلی اجتماعی خود متمرکز شدهاند، مینماید و از آنان در نهایت تواضع برای انتقال تجربهها و چالش پالایش تشکلهای دارای ویژگیهای نامناسب فوق کمک میطلبد.
پایان پیام/
نظر خود را بنویسید