تحلیل و بررسی برنامه انتخاباتی دکتر عبدالرضا عزیزی در ابرگروه پزشکان و قانون
نکتهای بسیار مهم در تغییر رفتار جناب آقای دکتر عزیزی دیده میشود که شاید علت آن فشار افکار عمومی جامعه پزشکی در طی مدتی باشد که ایشان اعلام کاندیداتوری نمودهاند. ایشان به شکل واضحی تلاش نمودهاند که از موضع اولیه خود در مورد اینکه با تلاشهای شخصی و فردمحور خود خواهند توانست نقش قهرمان صنفی را بازی کنند فاصله گرفته و در تقش یک رئیس صنفی حاضر شوند که این تحول را مبارک میدانیم...
پایگاه خبری پزشکان و قانون؛
به تحلیل و بررسی برنامه انتخاباتی آقای دکتر عبدالرضا عزیزی برای انتخابات ریاست کلی سازمان نظام پزشکی رسیدیم.
به تحلیل و بررسی برنامه انتخاباتی آقای دکتر عبدالرضا عزیزی برای انتخابات ریاست کلی سازمان نظام پزشکی رسیدیم.
آقای دکتر عزیزی رزومه نسبتا مفصلی از خود ارائه دادهاند دقت در این رزومه نشانههای تمرکز بیشتر ایشان در حوزه اجتماعی را نشان میدهد.
در بخش بعدی ایشان آسیب شناسی سازمان نظام پزشکی را اعلام نمودهاند که البته دارای تناقضاتی در درون خود است. زیرا بسیاری از موارد موجود در این بخش آسیبهای سازمان به تنهایی نیست. ممکن است این موارد معضلات جدی نظام سلامت و جامعه پزشکی باشند ولی جزو آسیب شناسی سازمان نظام پزشکی نیست.
به عنوان نمونه اصرار بر تشکیل بخش خصوصی آموزش پزشکی در حوزه آسیبهای سازمان نیست. و یا انتقال دانشجویان تحصیل کرده خارج به داخل نیز از سیاستهای وزارت بهداشت است و ربطی به سازمان ندارد. ولی اصرار بر آموزش بخش خصوصی معضل است نه آسیبشناسی سازمان. این تداخل میتواند سبب نا هماهنگی در نوع ارائه راهکارها شود.
در بخش بعدی ایشان آسیب شناسی سازمان نظام پزشکی را اعلام نمودهاند که البته دارای تناقضاتی در درون خود است. زیرا بسیاری از موارد موجود در این بخش آسیبهای سازمان به تنهایی نیست. ممکن است این موارد معضلات جدی نظام سلامت و جامعه پزشکی باشند ولی جزو آسیب شناسی سازمان نظام پزشکی نیست.
به عنوان نمونه اصرار بر تشکیل بخش خصوصی آموزش پزشکی در حوزه آسیبهای سازمان نیست. و یا انتقال دانشجویان تحصیل کرده خارج به داخل نیز از سیاستهای وزارت بهداشت است و ربطی به سازمان ندارد. ولی اصرار بر آموزش بخش خصوصی معضل است نه آسیبشناسی سازمان. این تداخل میتواند سبب نا هماهنگی در نوع ارائه راهکارها شود.
قسمتی از بندهای این بخش دارای ابهاماتی نیز هستند. مثلا در بندی که ایشان ضعف ارتباط سازمان با اجزای خود را مطرح کردهاند که به نظر میرسد آقای دکتر عزیزی، رییس کل را دارای شخصیت حقوقی در حوزه سازمان مرکزی میدانند که نگاهی جدید به جایگاه ریاست کلی است
در حالی که براساس قانون، ریاست کل یکی از ارکان سازمان است و همه آن نیست. به کار بردن تعبیر سازمان به جای رییس کل، یک تعبیر جدید و البته نگرانکننده است. زیرا معادلسازی کلیت سازمان با یکی از ارکان، میتواند یادآور خاطراتی نگرانکننده از تاریخ معاصر سازمان در دهه پیش باشد.
موارد دیگری مانند شرایط کاری همکاران و یا ایجاد درمانگاههای دولتی نیز در قالب آسیبشناسی سازمان نمیگنجند و به عنوان معضلاتی که سازمان با آن روبهروست باید طبقهبندی شوند. شاید کمبود وقت سبب شده است که این جداسازی بین آسیبشناسی سازمان و معضلات پیش روی سازمان رخ نداده و همگی با هم ارائه شدهاند. آسیب شناسی، موضوعی درون تشکیلاتی است ولی معضل، میتواند درون و یا برون تشکیلاتی باشد. بندهایی از این فصل البته مرتبط به سازمان هستند و صحیح هم هستند.
در بخش اهداف، مطالبی بسیار متنوع مطرح شده است که دارای جزئیات مناسبی هستند. دستهبندی مطالب به خوبی انجام شده و دارای سرفصلهای نوپدید است اما در بخشهای زیادی نیز مجددا به کلینگری و کلیگویی روی آورده شده است. در مواردی مانند نحوه رفع تسلط جریانات سیاسی، کلیگویی دارد و در بخش راهکارهای اجرایی برای آن هیچ برنامهای دیده نمیشود و یا در مورد جلوگیری از بیحرمتی و مجازات توهینکنندگان نیز در بخش اجرایی توضیح بیشتری دیده نمیشود.
بخشهای مربوط به دانشجویان و سالمندان و افراد دارای عسر و حرج، اشاراتی مناسب است و نشان از توشه اجتماعی آقای دکتر عزیزی است.
مطلب بسیار مهمی که متاسفانه کاملا مشخص است، نبود هماهنگی بین بخش دوم و سوم برنامه است. علیرغم شمارهگذاری پانزدهگانه ایشان، تعدادی از اهداف در بخش راهکارها یا نیامده و یا برای آن راهکاری پیشنهاد نشده است. یه عنوان مثال در بخش تقویت رکن بازرسی در سازمان، سکوت کامل وجود دارد.
عدم اشاره به چگونگی تعالی رکن بازرسان با شعار شفافیت سازمانی دارای تعارض است.
در حالی که براساس قانون، ریاست کل یکی از ارکان سازمان است و همه آن نیست. به کار بردن تعبیر سازمان به جای رییس کل، یک تعبیر جدید و البته نگرانکننده است. زیرا معادلسازی کلیت سازمان با یکی از ارکان، میتواند یادآور خاطراتی نگرانکننده از تاریخ معاصر سازمان در دهه پیش باشد.
موارد دیگری مانند شرایط کاری همکاران و یا ایجاد درمانگاههای دولتی نیز در قالب آسیبشناسی سازمان نمیگنجند و به عنوان معضلاتی که سازمان با آن روبهروست باید طبقهبندی شوند. شاید کمبود وقت سبب شده است که این جداسازی بین آسیبشناسی سازمان و معضلات پیش روی سازمان رخ نداده و همگی با هم ارائه شدهاند. آسیب شناسی، موضوعی درون تشکیلاتی است ولی معضل، میتواند درون و یا برون تشکیلاتی باشد. بندهایی از این فصل البته مرتبط به سازمان هستند و صحیح هم هستند.
در بخش اهداف، مطالبی بسیار متنوع مطرح شده است که دارای جزئیات مناسبی هستند. دستهبندی مطالب به خوبی انجام شده و دارای سرفصلهای نوپدید است اما در بخشهای زیادی نیز مجددا به کلینگری و کلیگویی روی آورده شده است. در مواردی مانند نحوه رفع تسلط جریانات سیاسی، کلیگویی دارد و در بخش راهکارهای اجرایی برای آن هیچ برنامهای دیده نمیشود و یا در مورد جلوگیری از بیحرمتی و مجازات توهینکنندگان نیز در بخش اجرایی توضیح بیشتری دیده نمیشود.
بخشهای مربوط به دانشجویان و سالمندان و افراد دارای عسر و حرج، اشاراتی مناسب است و نشان از توشه اجتماعی آقای دکتر عزیزی است.
مطلب بسیار مهمی که متاسفانه کاملا مشخص است، نبود هماهنگی بین بخش دوم و سوم برنامه است. علیرغم شمارهگذاری پانزدهگانه ایشان، تعدادی از اهداف در بخش راهکارها یا نیامده و یا برای آن راهکاری پیشنهاد نشده است. یه عنوان مثال در بخش تقویت رکن بازرسی در سازمان، سکوت کامل وجود دارد.
عدم اشاره به چگونگی تعالی رکن بازرسان با شعار شفافیت سازمانی دارای تعارض است.
عدم تطابق بین تبیین اهداف و روشهای اجرایی ایرادی جدی به برنامه است زیرا اساس ارائه برنامه اشاره به موضوع، هدفگذاری و سپس ارائه راهکار است.
در بخش راهکارهای اجرایی مطالب بسیار متنوعی وجود دارد که بسیاری از آنها میتوانستهاند در بخش اهداف مطرح شوند. ولی بسیاری از آنها نیز ایدههای اجرایی خوب و مناسبی به نظر میرسد که در صورت وفاداری ایشان به برنامههای خود میتواند منشاء اثرهای خوبی باشد.
بخش تغییرات چارت سازمانی دارای پیشنهاداتی خوب و قابل توجه است ولی در بخشهای دیگر نشانههای دقیق از راهکار دیده نمیشود.
یکی از مناقشهپذیرترین قسمتهای این بخش، قسمت تولید درآمد برای سازمان است که علیرغم وسوسه برانگیزی جدی، دارای چالشهای عمیق برای سازمان خواهد بود. ورود سازمان به فعالیتهای اقتصادی که به نوعی دارای مزیت بالا و بازدهی ارزشمند باشد، قطعا چالشهای نگرانکنندهای را هم فراهم خواهد کرد بخصوص آنکه سازوکارهای شفافیت در سازمان هنوز نقایص بسیار دارد.
متاسفانه من هنوز پاسخ خود را در مورد محل قانونی قائممقام در سازمان نیافتهام و هیچکس در این مورد خاص خود را مکلف به پاسخگویی نمیداند.
مواردی مانند جلسات سالیانه با روسای نظام پزشکیها البته میتواند مناسب باشد ولی بیش از آنکه یک راهکار نوظهور باشد، بخشی از الزامات مقام ریاست کلی است و اگر تاکنون وجود نداشته، مایه خجلت همه ماست.
یک نقطه بسیار مثبت در برنامه دکتر عزیزی وجود دارد که باید آن را جدی گرفت و آن هم اشاره به انتخابات پیش روی سازمان در سال ۱۴۰۰ است. اینکه ایشان این موضوع را مهم دانسته و آن را مطرح نمودهاند را به فال نیک میگیریم. ولی شاید بهتر میبود که ایشان در بخش آسیبشناسی به این موضوع اشاره و تاثیر بیاعتمادی از انتخابات سال قبل را تبیین مینمودند. البته از آن جهت که کلیه افرادی که در انتخابات سال قبل برگزیده شده و به عضویت هیئت مدیرهها در آمدهاند به نوعی حاصل آن پدیده ناگوار هستند، نمیتوان از ایشان انتظار داشت که به تنهایی موضع خود را روشن سازند ولی وقتی خود به این امر مهم اشاره میکنند، باید بگویند که از انتخابات سال پیش چه درسی گرفتهاند و چه تجربهای حاصل کردهاند.
در بخش تعیین معاونتها و مناصب، متاسفانه آقای دکتر عزیزی نیز شفافیت دقیقی ندارند و خود را مکلف به معرفی نفرات احتمالی خود ندیدهاند تا بتوان آن دوستان را مورد بررسی و قضاوت لازم قرار داد و نیز از صحت انتخاب ایشان اطمینان حاصل کرد. این نقصی جدی است کما اینکه همانطور که میدانید مشکل دکتر فاضل بر سر معاونتها رخ داد.
در بخش راهکارهای اجرایی مطالب بسیار متنوعی وجود دارد که بسیاری از آنها میتوانستهاند در بخش اهداف مطرح شوند. ولی بسیاری از آنها نیز ایدههای اجرایی خوب و مناسبی به نظر میرسد که در صورت وفاداری ایشان به برنامههای خود میتواند منشاء اثرهای خوبی باشد.
بخش تغییرات چارت سازمانی دارای پیشنهاداتی خوب و قابل توجه است ولی در بخشهای دیگر نشانههای دقیق از راهکار دیده نمیشود.
یکی از مناقشهپذیرترین قسمتهای این بخش، قسمت تولید درآمد برای سازمان است که علیرغم وسوسه برانگیزی جدی، دارای چالشهای عمیق برای سازمان خواهد بود. ورود سازمان به فعالیتهای اقتصادی که به نوعی دارای مزیت بالا و بازدهی ارزشمند باشد، قطعا چالشهای نگرانکنندهای را هم فراهم خواهد کرد بخصوص آنکه سازوکارهای شفافیت در سازمان هنوز نقایص بسیار دارد.
متاسفانه من هنوز پاسخ خود را در مورد محل قانونی قائممقام در سازمان نیافتهام و هیچکس در این مورد خاص خود را مکلف به پاسخگویی نمیداند.
مواردی مانند جلسات سالیانه با روسای نظام پزشکیها البته میتواند مناسب باشد ولی بیش از آنکه یک راهکار نوظهور باشد، بخشی از الزامات مقام ریاست کلی است و اگر تاکنون وجود نداشته، مایه خجلت همه ماست.
یک نقطه بسیار مثبت در برنامه دکتر عزیزی وجود دارد که باید آن را جدی گرفت و آن هم اشاره به انتخابات پیش روی سازمان در سال ۱۴۰۰ است. اینکه ایشان این موضوع را مهم دانسته و آن را مطرح نمودهاند را به فال نیک میگیریم. ولی شاید بهتر میبود که ایشان در بخش آسیبشناسی به این موضوع اشاره و تاثیر بیاعتمادی از انتخابات سال قبل را تبیین مینمودند. البته از آن جهت که کلیه افرادی که در انتخابات سال قبل برگزیده شده و به عضویت هیئت مدیرهها در آمدهاند به نوعی حاصل آن پدیده ناگوار هستند، نمیتوان از ایشان انتظار داشت که به تنهایی موضع خود را روشن سازند ولی وقتی خود به این امر مهم اشاره میکنند، باید بگویند که از انتخابات سال پیش چه درسی گرفتهاند و چه تجربهای حاصل کردهاند.
در بخش تعیین معاونتها و مناصب، متاسفانه آقای دکتر عزیزی نیز شفافیت دقیقی ندارند و خود را مکلف به معرفی نفرات احتمالی خود ندیدهاند تا بتوان آن دوستان را مورد بررسی و قضاوت لازم قرار داد و نیز از صحت انتخاب ایشان اطمینان حاصل کرد. این نقصی جدی است کما اینکه همانطور که میدانید مشکل دکتر فاضل بر سر معاونتها رخ داد.
در انتها باید بگویم که نکتهای بسیار مهم در تغییر رفتار جناب آقای دکتر عزیزی دیده میشود که شاید علت آن فشار افکار عمومی جامعه پزشکی در طی مدتی باشد که ایشان اعلام کاندیداتوری نمودهاند. ایشان به شکل واضحی تلاش نمودهاند که از موضع اولیه خود در مورد اینکه با تلاشهای شخصی و فردمحور خود خواهند توانست نقش قهرمان صنفی را بازی کنند فاصله گرفته و در تقش یک رئیس صنفی حاضر شوند که این تحول را مبارک میدانیم؛ فارغ از هر علتی که باعث آن شده باشد.
پایان پیام/
نظر خود را بنویسید