حکیم یا طبیب؟ کدامیک؟
اگر هر «الزامی» به «حکیم» تحمیل شد، «حکمت» به «طبابت» تبدیل میشود. خیالتان را راحت کنم؛ طب غربی با حکمت ایرانی در جامعهای که همه چیزش را از غرب تقلید و آن را ایرانیزه و اسلامیزه میکند و به آن پسوند ایرانی یا اسلامی میدهد، آش شوربایی بیمزه میشود. همانند «اقتصاد اسلامی» یا «طب ایرانی» یا «جامعه شناسی» و «فرهنگ» و «سیاست» و «حمل و نقل» و...
پایگاه خبری پزشکان و قانون؛
وزیر محترم بهداشت در دانشگاه ارتش در قسمتی از سخنانش گفت: «متاسفانه در حال حاضر در کشور «طبیب» تربیت می کنیم نه «حکیم» که این نقصان بزرگی است. حکیم، طبیب جامعهنگر است و باید سعی کنیم در کشوری با این فرهنگ دیرینه ارزشمند به جای طب به حکمت نیز بپردازیم.»
وزیر محترم بهداشت در دانشگاه ارتش در قسمتی از سخنانش گفت: «متاسفانه در حال حاضر در کشور «طبیب» تربیت می کنیم نه «حکیم» که این نقصان بزرگی است. حکیم، طبیب جامعهنگر است و باید سعی کنیم در کشوری با این فرهنگ دیرینه ارزشمند به جای طب به حکمت نیز بپردازیم.»
جانا سخن از زبان ما میگویی!
«طبیب باید حکیم باشد»
یادش به خیر! پدر بزرگها و مادربزرگ ها وقتی «مریض» و به قول امروزیها «بیمار» میشدند، به «حکیم» مراجعه میکردند. آن روزها حکیم به جای داروهای شیمیایی و آمپول، داروهای گیاهی برای بیماران تجویز میکرد و میگفت: «ان شاءالله خوب میشوی و دیگر نیازی به آمدن نزد حکیم نیست.»
جایگاه علم طب و پزشکی در فرهنگ و تمدن ایرانی، جایگاه رفیع، والا و شایستهای است. طبیبان در فرهنگ و تمدن ایرانی حکیمانی بودند که در عرصههای مختلف، سرآمد عصر خویش بودند. حکیم در فرهنگ و تمدن ایرانی، تنها طبیب و پزشک حاذق نبود؛ بلکه او جامع علوم بسیاری بود که از جمله آنها علم طبابت و داروسازی و داروشناسی بود.
در آن عصر، حکیم به کسی گفته میشد که حداقل در پانزده رشته علمی، تحصیل کرده بود و نسبت به آنها تخصص و یا حداقل شناخت و آگاهی کافی داشت. حکیم علاوه بر علم طب و پزشکی، در علوم انسانی، نظری، ریاضیات، فیزیک، هیئت، نجوم، منطق و فلسفه نیز دستی داشت و در برخی از آنها نیز صاحب نظر بود.
حکیم در عین داناییهای بسیار، از علوم شرعی (فقه)، تفسیر آیات و احادیث و روایات نیز آگاهی کافی داشت.
حکیم به دنبال حکمت، معرفت و شناسایی حقایق و واقعیت بود. او هم بدن و جسم را طبابت میکرد، هم کتاب قانون مینوشت و هم عقل و روح و روان و ذهن و خرد و اندیشه را طبابت میکرد و کتاب شفاء مینگاشت.
او همواره این اصل را سرلوحه کار خود قرار میداد که «الدواء عندنا و الشفاء عندالله» دارو نزد ما و شفا نزد خداست.
حکیم خود را وسیلهای میداند که خداوند به واسطه آن، بیماران را شفا میدهد. حکیم باید به دنبال شفا و قانون باشد؛ یعنی هم قانون شفا را بداند و هم شفای قانون را. در نظر حکیم، بیماری فقط مربوط به جسم نیست؛ برخی بیمار دلند. برخی سرطان اندیشه دارند و گرفتار دل پیچهها و دل دردهای شک و شبهه و تردید در حقایق هستند. حکیم باید به دنبال درمان روح و روان آدمی نیز باشد. طبیبان امروز ما باید به دنبال حکمت باشند؛ تا حکیم شوند. طبیبان و پزشکان امروز، باید ابنسینا و زکریای رازی زمانه خویش باشند.
چقدر زیبا میشد! احساس آرامش! احساس امنیت! جایگاه رفیع! دیگر مورد اعتراض واقع نشوی. خطر کتک خوردن نداری. مورد احترام همه هستی. از علوم مختلف هرچه خواستی دریافت کنی.
اما...
در کدام دانشکده و با چه اساتیدی؟ منابع درسی چیست؟ دیگر نیاز به خواندن ژنیتیک و بیولوژی سلولی نیست؟ دیگر نیاز نیست کل اطلاعات را در هر ۴ سال تجدید کنی؟ مقاله و isi معنی ندارد؟ کنکور و امتحانات عدیده و آزمون دستیاری در کار نیست؟ قوانین انتظامی و نظام پزشکی و بازرسی و نظارت و معاونت درمان لازم نیست؟ قصور پزشکی و مجازات و شکایتی در کار نیست؟ کدام آدم کم عقلی است که نخواهد حکیم باشد؟ تخصص و فوق تخصص و فلو کیلویی چند؟ گایدلاین کجا بود؟ تکست بوک چیست؟ کوریکولوم کجاست؟ تعیین صلاحیت حرفهای چه صیغهای است؟ اگر بیمار خوب شد، دستان و نفس شفابخش حکیم بود که بهبود بخشید و اگر خوب نشد خواست و اراده و مشیت الهی نبود.
مدینه فاضله برای اطبا همین است که میفرمائید. جمع بین حکمت قدیم و طبابت جدید یعنی دوگانگی. حکیم که شدی الزام به اجرای علوم غربی نداری. الزام به رعایت گایدلاین نداری. الزام به داشتن مطب لوکس نداری. الزام به پرداخت مالیات نداری. الزام به ICU نداری. و هزاران الزام دیگر...
اگر هر «الزامی» به «حکیم» تحمیل شد، «حکمت» به «طبابت» تبدیل میشود. خیالتان را راحت کنم طب غربی با حکمت ایرانی در جامعهای که همه چیزش را از غرب تقلید و آن را ایرانیزه و اسلامیزه میکند و به آن پسوند ایرانی یا اسلامی میدهد، آش شوربایی بیمزه میشود. همانند «اقتصاد اسلامی» یا «طب ایرانی» یا «جامعه شناسی» و «فرهنگ» و «سیاست» و «حمل و نقل» و...
کدامیک از اینها قادر به اداره مملکت در قالب خودشان هستند؟ ماشین تویوتا با دفترچه دستورات کارخانه تویوتا قابل استفاده است و هواپیمای بوئینگ با دستورات کارخانه خودش. اگر طب غربی با رفرنس شوارتز و هاریسون و .... است، تمام الزامات آن هم به آن منضم است و تفکیکناپذیر و با طب غربی و سیستم بیمه و سیستم انتظامی و گایدلاین نمیشود «حکیم» تربیت کرد.
لطفا دست از دوگانگی بردارید و راه خود و مردم را روشن کنید. «حکیم» یا «طبیب»؟ کدامیک؟
ما میخواهیم حکیم باشیم و خیلی هم خوب بلدیم. شما هم از ما حکمت بخواهید با معیارهای حکیم؛ نه طبابت مطابق معیارهای پزشکان ماساچوست.
پایان پیام/
نظر خود را بنویسید