درمانی برای بحرانکدههای مراکز درمانی
از آنجایی که نظام پرداخت به پزشکان مبتنی بر کارانه شده، ساز و کار استانداردسازی اورژانسها دچار چالشهایی از جنس نیروی انسانی گردیده بطوریکه از یک طرف پزشکانی با حداقل اشتغال و از طرف دیگر پزشکانی با حداکثر اشتغال دیده میشود...
پایگاه خبری پزشکان و قانون؛
از آنجایی که نظام پرداخت به پزشکان مبتنی بر کارانه شده، ساز و کار استانداردسازی اورژانسها دچار چالشهایی از جنس نیروی انسانی گردیده بطوریکه از یک طرف پزشکانی با حداقل اشتغال و از طرف دیگر پزشکانی با حداکثر اشتغال دیده میشود. گاهی دیده میشود یک متخصص طب اورژانس بیش از ظرفیت یک فرد مشغول به کار است و رابطه تنگاتنگی بین معیشت و محافظت از محدوده فعالیت شغلی وی برقرار شده است.
از آنجایی که نظام پرداخت به پزشکان مبتنی بر کارانه شده، ساز و کار استانداردسازی اورژانسها دچار چالشهایی از جنس نیروی انسانی گردیده بطوریکه از یک طرف پزشکانی با حداقل اشتغال و از طرف دیگر پزشکانی با حداکثر اشتغال دیده میشود. گاهی دیده میشود یک متخصص طب اورژانس بیش از ظرفیت یک فرد مشغول به کار است و رابطه تنگاتنگی بین معیشت و محافظت از محدوده فعالیت شغلی وی برقرار شده است.
تخصص طب اورژانس باید بتواند خود را با قوانین پزشکی مطابقت دهد زیرا در غیراینصورت چالشهای بسیاری را تجربه خواهد کرد که بسیاری از آنها ممکن است از جنس مشکلات سایر تخصصهای پزشکی نباشد کما اینکه اکنون نیز دشواریهایی از این دست را تجربه میکند.
برخی از چالشهای تخصص طب اورژانس عبارت است از:
1- در اورژانسها با ورود تخصص طب اورژانس، فرآیند یک بیمار-یک پرونده-یک پزشک ساماندهی نشد و خود تبدیل به یک چالش بزرگ گردید به گونهای که شخصیت تخصص طب اورژانس را بطور کلی تحت الشعاع قرار داده و حتی متخصصین این رشته این چالش را طبیعی فرض میکنند.
2- ورود گزینشی به بحث تعرفهها و خلاء آینده نگاری، متخصصین طب اورژانس غیر هیئت علمی را دچار مشکل خستگی و اشتغال حداکثری با شیفتهای فراوان و ویزیتهای بیش از ظرفیت کرده و درحیطه معیشتی نیز نتوانسته جذابیت ایجاد نماید.
3- فرایند ویزیت فوری همه بیماران و عدم رعایت سیستم تریاژ (خواسته بیماران) در بخشهای اورژانس باعث گردیده متخصص طب اورژانس در اولین زمان ورود بیمار با هر سطح از تریاژ درگیر شده و الویت زمانی ویزیت بیماران نیازمند به متخصص را عملا غیرممکن سازد.
اگر چه این چالشها بایستی در طی حدود 20 سال عمر این تخصص آینده نگاری و ساختارسازی میشد ولیکن اکنون هم میتواند در الویت قرار گرفته و از زوال بیشتر جلوگیری گردد.
بطور قطع راه حلهای فراوانی برای یک مشکل وجود دارد. بنابراین آنچه که بنده در این خلاصه ارائه مینمایم یکی از راه حلها میتواند باشد و مسلما کامل و خالی از اشکال نیست لیکن میتواند بسیاری از جنبهها را پاسخگو باشد و شاید قدمی رو به جلو تعریف شود.
صد البته که نقدهای خوانندگان باعث خرسندی است.
صد البته که نقدهای خوانندگان باعث خرسندی است.
درمانی برای بحرانکدههای مراکز درمانی
در اورژانسهای آموزشی با حضور متخصص طب اورژانس و دستیاران طب اورژانس، بیماران بلافاصله توسط دستیاران ویزیت گردیده و اقدامات و دستورات لحاظ میگردد و سپس نقش اتندینگ با ویزیت سریع سطوح یک و دو بر بالین بیماران از یک طرف و راندهای با فاصله زمانی منطقی برای بیماران سطوح سه به بعد پررنگتر میشود و بدینگونه بیماران بر اساس الویت نیاز به ویزیت در زمان مناسب توسط متخصصین، درمان ادامه مییابد.
در اورژانسهای غیرآموزشی، چالش بزرگ، تعداد بیماران نیازمند به مداخله بلادرنگ توسط پزشک متخصص طب اورژانس بر طبق خواسته بیماران مراجعهکننده است. بطوریکه همه سطوح تریاژ متخصص طب اورژانس را ممکن است در یک زمان درگیر نماید و از آنجا که بیماران سطوح کمخطرتری همچون پنج و چهار و ... بیشتر از بیماران سطوح دیگر پیگیر درمانشان هستند، زمان و دقت متخصص طب اورژانس را میتوانند معطوف به خود کرده و حساسیت و انرژی متخصص را برای پرداختن به همه جنبههای بیماران بیشتر نیازمند (سطوح یک و دو ..تریاژ) کاهش دهد.
عدالت در بهرهمندی بیماران از خدمات تخصصی در اورژانس، رسالت متخصص طب اورژانس است و در در حال حاضر در بسیاری از موارد دچار مشکل است.
ذکر این نکته بجاست که متخصصین طب اورژانس از حداکثر توانمندی خود برای ارائه خدمات استفاده میکنند ولیکن رعایت استانداردها قطعا سودمندی بیشتری به بیماران و سیستم درمانی میرساند.
راهحلی که اینجانب در سالهای 91-92 مطرح نمودم و اینک با مجوز بکارگیری پزشکان عمومی در اورژانسها مجال دوباره برای مطرح نمودن آن را مغتنم دانستم به این قرار است که یک سیستم متخصص و دستیار، مشابه اورژانسهای آموزشی برقرار گردد بطوریکه متخصص طب اورژانس با همکاری پزشک عمومی بعنوان دستیار متخصص طب اورژانس، اورژانس را عهدهدار شوند.
بیماران سطح یک و دو بطور مستقیم توسط متخصص طب اورژانس ویزیت میشوند و سطوع 3 و 4 و 5 توسط پزشک عمومی ارزیابی اولیه صورت گرفته و اقدامات اولیه انجام میگیرد و سپس متخصص طب اورژانس در راند بهعمل آمده در فواصل منطقی یا با فراخوان دستیارش (پزشک عمومی) فرایند درمان را تکمیل مینماید.
مسئولیت درمان بیماران بخش اورژانس بطور کلی با متخصص طب اورژانس است و پزشک عمومی بعنوان دستیار (بطور مثال در شیفتهای 8 ساعته و به تعداد مورد نیاز در یک شیفت) و زیرنظر مستقیم متخصص طب اورژانس فعالیت مینماید.
در فرایند فوقالذکر همه بیماران در کمترین زمان ویزیت و تعیین تکلیف میشوند و بیماران بیشتر نیازمند به خدمات فوری تخصصی نیز با تمرکز و زمان مناسب توسط متخصص طب اورژانس، سودمندی بیشتری ایجاد میکند.
مشاوره با سایر تخصصها توسط متخصص اورژانس باعث هدفمندی و سودمندی بیشتر در درمان بیماران میگردد.
در این فرایند درگیری لحظه به لحظه درصدی از بیماران اورژانس با واسطه پزشک عمومی صورت میگیرد و متخصص طب اورژانس با نظم و ترتیب بیشتری به درمان بیماران میپردازد و میتواند انرژی لازم برای مدیریت بیماری را در زمان طولانیتر (مثلا شیفتهای 24 ساعته) انجام دهد و در زمان حضور بیشتر، بیماران خود را با اصل یک بیمار -یک پرونده- یک پزشک تطابق بیشتری دهد و نهایتا سود بیشتری به بیماران رسانده و از تداخل سلیقههای مختلف همکاران طب اورژانس در ادامه درمان بیمار تا حدود زیادی جلوگیری نماید.
متاسفانه اصل یک پرونده -یک بیمار-یک پزشک در بخشهای اورژانس با حضور متخصصین اورژانس حل نگردیده و با همه خدمات بزرگی که بیماران دریافت مینمایند رضایتمندی متناسب در بیمار و پزشک و سیستم ایجاد نکرده است و با اصلاح این نقص بزرگ در مدیریت درمان بیماران میتوان نظم و سودمندی بیشتری برای بیماران، سیستم درمان و پزشکان و پرسنل درمان ایجاد نمود.
بطور قطع پرداختن به جوانب مختلف طرح در این خلاصه نمیگنجد و نیاز به بحث و تبادل نظر دارد لذا اینجانب برای بحث بیشتر و پیاده سازی آزمایشی اعلام آمادگی مینمایم و مایل هستم از نظرات، بخصوص نظرات مخالف بهره برده و در تکمیل طرح استفاده نمایم.
سنه 1398 در بیست و سومین آفتاب تیرماه
پایان پیام/
نظر خود را بنویسید