تا زمانی که تصاویر منتشر شده خود را ندیده بودم، حالم خوب بود
کسانی که صبح یکشنبه یکم تیرماه وارد بیمارستان امام خمینی(ره) پیرانشهر شدند و به محمد ابوترابی حمله کردند، ۷ نفر بودند. آنها اقوام بیمار ۳۳سالهای بودند که چند ساعت قبل از این جمله، در اثر شدت بیماری جانش را از دست داده بود. بیمار مبتلا به کووید-۱۹ ریههایش به شدت درگیر شده بود. او جان باخته بود و برادران و سایر اقوام درجهیک، متخصص بیهوشی بیمارستان را مقصر مرگ میدانستند. همین هم برایشان توجیهی شد تا به دکتر محمد ابوترابی حمله کرده و به شدت مصدومش کنند. آنها در اثر این حمله، بخشی از تجهیزات بیمارستان را هم تخریب کردند.
محمد ابوترابی، ٤١ساله و در حال گذراندن دوره طرحش در بیمارستان امام خمینی(ره) پیرانشهر بود که دچار حادثه شد. او همراه همسرش در پیرانشهر مشغول به کار بود.
جعفرزاده عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران و عضو هیأتمدیره انجمن بیهوشی ایران است که به عنوان بررسیکننده ماجرا به ارومیه اعزام میشود. به گفته او ابوترابی، پزشک معالج بیمار فوتشده نبوده است؛ او در اتاق عمل در حال بررسی وضع دو نفر دیگر بود که از او خواسته میشود بالای سر این بیمار مبتلا به کرونا در بخش ایزوله بیمارستان، حاضر شود. او هم ریسک میکند، ۲ بیمار را رها میکند و سراغ بیمار کرونایی میرود. زمانی که بر بالین بیمار قرار میگیرد، بیمار به دلیل وخامت حالش، جانش را از دست میدهد و عملا او نقشی در مرگ این بیمار نداشته است. پس از این ماجرا، به سمت اتاق عمل حرکت میکند که در بین راه و روی پلهها ۴ برادر بیمار فوتشده و در مرحله بعد ۳ نفر دیگر، به او حمله میکنند.
آنچه میخوانید، مشروح گفتوگوی خبرنگار پایگاه خبری پزشکان و قانون با دکتر محمد اوبوترابی متخصص بیهوشی است.
پزشکان و قانون: آقای دکتر روز حادثه دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
حوالی صبح روز یکشنبه یکم تیرماه، همراهان یک بیمار ۳۳ ساله مبتلا به کووید ۱۹ که بسیار بدحال بود، پس از اینکه بیمار آنها فوت کرد، به صورت گروهی و ۷ نفره به بنده حملهور شدند و من را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند. شدت جراحات به حدی بود که متأسفانه صدمات زیادی به صورتم وارد شده و استخوانهای زیادی شکسته شد و چشمم هم آسیب دید، اما خوشبختانه منجر به نابینایی نشده و در این خصوص شانس آوردم.
پزشکان و قانون: آقای دکتر در حال حاضر در چه وضعیتی هستید؟
همین امروز یکی از اساتید برجسته کشور چشمم را ویزیت کردند و خونریزی شبکیه از سوی ایشان تایید شد. قرار است فرایند درمان به شکل لیزر درمانی انجام شود و این نوید را به من دادند که دید چشم من در حد قابل قبولی برمیگردد. حال باید دید که درمان تا چه اندازه جواب میدهد.
پزشکان و قانون: احساس خودتان چیست؟
من خیلی امیدوار هستم و انرژی مثبت به خود میدهم که قضیه بدون مشکل پیش خواهد رفت و حل خواهد شد.
پزشکان و قانون: مشکل خاصی در روند درمان ندارید؟
به لطف و حمد الهی و همت اساتید برجسته فوق تخصص کشور و دستگاههای پیشرفتهای که در مملکت وجود دارد، من خیلی امیدوار هستم. در این حد که بعد از یک هفته تا۱۰ روزی که تحت فشار بودم، حالا واقعا حالم خوب است.
پزشکان و قانون: لطفا وضعیت روحی فعلی خود را بیشتر توضیح دهید.
شرایط روحی من در روزهای ابتدای حادثه، بد نبود. خصوصا بعد از اینکه توانستم چشمانم را باز کنم و خودم را در آینه ببینم. چون در حدود ۳ روز ابتدایی، به خاطر ورم شدیدی که در ناحیه پلکها و زیر پلکها داشتم، نمیتوانستم چشمانم را باز کنم و اصلا هیچ جا را نمیدیدم. اما بعد از حدود روز چهارم توانستم چشمانم را باز کنم و خودم را دیدم و البته چشمم به عکسهایی که از روزها و لحظات اول همه دیده بودند و من ندیده بودم هم افتاد. وقتی عکسها را دیدم حالم بد شد و از نظر روحی نیاز به کمک پیدا کردم. ۲ تن از بزرگترین اساتید روانپزشکی کشور، یک نفر از تهران و دیگری از ارومیه، کمکم کردند و الان شرایطم نسبتا خوب است و خدا را شکر میتوانم بگویم که قابل قبول است.
پزشکان و قانون: چرا وقتی عکسهای خودتان را دیدید، حالتان بد شد؟
راستش کمی نگران شدم. تا زمانی که چشمانم را باز نکرده بودم، خیلی امیدوار بودم. اما زمانی که عکسها را دیدم خیلی نگران شدم که نکند مشکلاتی که در چشمم حس میکردم، باقی بماند. فکر میکردم مشکلاتی در چشمانم هست که رفع میشود اما زمانی که عکسها را دیدم و خودم را در آینه، خیلی نگران شدم که نکند این مشکلات باقی بماند.
پزشکان و قانون: به نظر شما مقصر اصلی این حادثه کیست؟
من تا به امروز به این موضوع فکر نکردهام و اساسا به دنبال مقصر نگشتهام. در وهله اول همین که زنده ماندهام و در وهله دوم همین که چشم چپم سالم مانده، خوشحال هستم. الان که فکر میکنم چشم راستم هم قرار است سلامتی خود را به دست بیاورد و این را لطف خدا میدانم که شامل حال من شده است. حتما خیری در آن بوده و قضا و قدر بوده است. خیلی به دنبال مقصر نگشتهام. به نوعی پیش خود فکر میکنم که این بندگان خدا هم داغدار بوده و شخصی از میان آنها فوت کرده و عصبانی بودهاند. به نظر من مشکل اصلی این است که ما ایرانیان کنترل خشم را بلد نیستیم. به این معنا که وقتی خشمگین میشویم، خیلی بلد نیستیم که چطور خشم خود را کنترل کنیم. اینها بلد نبودند و از طرفی خشم زیادی هم به آنها دست داده بوده و شاید به این شکل خشم خود را خالی کردند. شاید هم لزوما انسانهای بدی نباشند، فقط نتوانسته بودند خشم خود را کنترل کنند. به خاطر همین خیلی به دنبال مقصر نمیگردم. شاید اگر بخواهم روی آموزههای اجتماعی و فرهنگی تمرکز کنم، باید این اتفاق بیفتد که ما بتوانیم به کسی که میخواهد به ما کمک کند، احترام بگذاریم و از آن طرف بتوانیم زمانی که دچار خشم میشویم، خشم خود را کنترل کنیم. اینها خیلی میتواند به ما کمک کند اما اینکه بخواهم بگویم تقصیر من بود یا تقصیر شخص دیگری یا شخصی که آن پلهها را آنجا ساخته بود یا ...، خیر.
پزشکان و قانون: در چند سال اخیر از سوی برخی رسانهها ازجمله صداوسیما شاهد فضاسازیهای غیرمنصفانه و تولید گزارشها و برنامههای مختلفی بر علیه جامعه پزشکی بودهایم. فکر میکنید این تبلیغات منفی چقدر در بروز و ظهور خشونت برعلیه کادر درمان و به طور خاص همین اتفاقی که برای شما افتاده، نقش داشته است؟
نمیخواهم بگویم صدا و سیما نقش منفی بازی کرده است، اما میتوانم بگویم که آن نقش مثبتی را که میتوانست، بازی نکرد. البته این را هم باید گفت که مثلا همین دیشب فیلمی را به من نشان دادند که در آن همین صداوسیما در یکی از شبکههای خود، شرح ماوقع حادثه مربوط به من را گفت و از من دفاع کرد. رویکرد بسیار مثبتی بود که من هر چه بخواهم صداوسیما را نقد کنم، همان کلیپ آن را نقض میکند، پس میتوانیم بگوییم صدا و سیما رویکرد مثبت هم دارد. البته میتوانست بهتر از اینها ایفای نقش کند. درموضوعات مختلف شاید همه حقایق را طوری بازگو کرده است که به نفع پزشکان تمام نشده است. درمجموع نمیتوانم همه تقصیرها را گردن صداوسیما بیندازم. مثلا در همین ماجرایی که برای من پیش آمد، اخباری که از طرف دوستان نزدیک به من میرسد، حاکی از آن است که مثلا در یک صفحه اینستاگرامی یک نفر میگوید: «نوش جانش، حقش بود، اینها خیلی از مردم پول میگیرند و ...» اما در ادامه سایر اعضای آن گروه و کانال حرفهای جدی برعلیه آن شخص مطرح میکنند. این نشان میدهد که فضای منفی علیه پزشکان، آنقدرها هم جدی نیست.
پزشکان و قانون: درخواست شما از شخص وزیر بهداشت چیست؟ آیا درخواست مداخله حقوقی دارید؟
حتما دارم. اتفاقا این مساله را مطرح کردم و گمان هم میکنم که در حال اتفاق افتادن است. از آنجا که من مسئول نیستم و فقط مطلع آن هستم، به شکل جدی اعلام نمیکنم، اما اتفاقات خوبی در این زمینه افتاده است. به نظر من وزارت بهداشت هم باید حق خود را بگیرد. این که منِ ابوترابی، شخصی هستم که کتک خورده و باید حق خود را بگیرد، به جای خود، اما درواقع در اینجا یک پزشک کتک خورده که تحت عنوان پزشک طرحی و مستخدم وزارت بهداشت بوده است. حالا وزارت بهداشت باید بایستد که فرزند و عضو خانوادهاش را کتک بزنند و نگاه کند؟ خیر. قطعا باید اقدام کند که خبرهای خوبی هم در این زمینه وجود دارد.
پزشکان و قانون: آیا از عملکرد وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی راضی بودید؟
به نظر من نظام پزشکی و وزارت بهداشت در این زمینه عالی عمل کردند. از لحظه اول، وزارت بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی ارومیه و شخص معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی ارومیه، پیگیر این موضوع بودند و در بیمارستان هم در کنار من حضور داشتند. ما در بخش بیهوشی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه استادی به نام پروفسور ماهوری داریم که حلقه واسطی بین نظام پزشکی، انجمن بیهوشی ایران و دانشگاه علوم پزشکی ارومیه هستند. ایشان تا این لحظه تمام کارهای من را مثل یک پدر انجام دادهاند. در کنار من حضور داشته و هماهنگ کرده که من داخل سیتیاسکن، بخش و ... بروم و فلان جراح چشم ارومیه که برترین جراح است، یا فلان جراح ایانتی ارومیه بالای سر من بیاید. درواقع من در هتل این قدر راحت نبودم که در بخش بیمارستان امام خمینی ارومیه راحت بودم. هر کاری که از آنها خواستم برای من انجام دادند. استاد ماهوری واقعا سنگ تمام گذاشتند. همین الان هم من را موظف کردهاند که هر شب راس ساعت ۱۰ به ایشان گزارش وضعیت درمان خودم را بدهم. از طرفی دکتر عباسیان به نمایندگی از نظام پزشکی ارومیه به دیدن من آمدند و به شدت پیگیر روند درمانم هستند و به جرات میتوانم بگویم که روزی ۴ مرتبه تماس میگیرند و پیگیری میکنند که برای درمان پیش چه کسانی رفتهایم و آیا هزینه پرداخت کردهایم یا خیر و این قبیل مسائل. همچنین سازمان نظام پزشکی جلسهای گذاشتند و شخص دکتر ظفرقندی حضور داشتند و خواسته من را شنیدند.
پزشکان و قانون: خواسته شما از دکتر ظفرقندی چه بود؟
اینکه طرح من را به تهران منتقل کنند. از طرف وزارت بهداشت هم شخص دکتر حریرچی برای دلجویی من آمدند و نامهای را درخصوص انتقال من تنظیم کردند و به من دادند و اطمینان دادند که این کار انجام میشود.
پزشکان و قانون: بهعنوان حرف آخر...
وضعیت کنونی من از لحاظ رسیدگی و درمان، نتیجه فعالیتهای انسانهایی مثل شماست. من اگر به اندازه کافی رسانهای نمیشدم، وزارتخانه و نظام پزشکی این قدر من را تحویل نمیگرفتند. اما حالا که تحویل میگیرند، اوضاع خوب است.
پایان پیام/
گفتوگو:
محسن طاهرمیرزایی
نظر خود را بنویسید