الگوی مثبت اجتماعی پزشکان چه کسانی را میآزارد؟
ممکن است که بسیاری از نرمها و معیارها و ملاکهای جامعه ایرانی در دهههای اخیر تغییر کرده باشد ولی به اعتبار زبان آمار، هنوز پزشک بودن و پزشک شدن به هر دلیلی که باشد، جزو انگارهها و الگوهای مثبت این جامعه است. هنوز خانوادههای بسیاری در مقابل آینده فرزندان خود تصویری جز پزشکی ندارند و هنوز رشته تحربی بیش از ۵۰۰ هزار آزمون دهنده دارد که گوشه چشم و آرزوی همه آنها پزشکی است.
این علاقه چنان است که کاسب کاران و سوداگران صندلی پزشکی آن را محمل تجارت پرسود خود ساختهاند. پس چه کسانی به دنبال تغییر و یا در موارد بسیاری تخریب این الگو هستند و چرا؟
اول:
شاید جدیترین گروههای تاثیرگذار، فعالان اجتماعی باشند که جهان کنونی را براساس نگاه الوینتافلر به دور از نقش سنتی و خداگونه پزشکی میخواهند. این گروهها اغلب در صدد تغییر نقشها هستند ولی متاسفانه گاه به تخریب روی میآورند زیرا یا بنای استدلالشان ضعیف است و یا با بیتوجهی از جانب جامعه پزشکی در مقابل سوالات منطقیشان روبهرو میشوند.
این گروه دارای نزدیکترین فاصله با جامعه پزشکی هستند. زیرا دارای محور مشترک علمی در زبان و تفکر هستند ولی اختلافات تئوریک جدی بر سر نقشهای اجتماعی پزشکان دارند.
گفتگوی دائمی و صادقانه با این گروهها بهترین راهبرد تعامل با این گروه است. بسیاری از این گروهها مشتمل بر افراد پزشکی هستند که توانایی خودرا در عرصههای دیگر آزمودهاند و از قضا دارای موفقیتهای بسیار بودهاند و میتوانند حلقه رابط با دایرههای علمی دیگر باشند.
دوم:
فرصت طلبان در کسوتهای عقیدتی و سیاسی: فقر و نابرابری اجتماعی محمل پرورش «پوپولیسم» و «رادیکالیسم» به شکل همزمان است. عوامگرایان برای روشن نگاه داشتن آتش کینه و نفرت و سوار شدن بر امواج انرژی حاصل از آن به «بهانه» احتیاج دارند و این بهانه به قدر کفایت در فضای ناهنجار سلامت به دست آنها میرسد.
اصرار بر محوریت پول در نگاه پزشکان، تعمیم نگاه نازپرودگی به همه آنها و گسترش دادن موارد خاص بر عام، همگی بخشی از این تلاش است که اغلب در پسِ چهرههای عقیدتی ویژه و یا کسوتهای سیاسی طرح میگردد؛ به نحوی که بتوانند پزشکان را در تقابل با دین، ارزشهای ایرانی و یا ارزشهای بشری قرار دهند. پدیدههایی مانند تبریزیان و سیدمجید حسینی از این گروه هستند.
مقابله با این گروهها بسیار سخت و دارای ابعاد پیچیده است. زیرا این گروهها هیچ مرز اخلاقی، قانونی و علمی نمیشناسند و هدفهایشان برای کسب پول و قدرت، هر ابزاری را توجیه میکند. قدرتهای فراقانونی نیز با اتکا به زبان تند و تلخ آنان تلاش میکنند از آنها اسطوره بسازند. مبارزه با این گروه به درازای تاریخ طول کشیده است و مانند همه دغلکاران به سختی میتوان بر آنها غلبه کرد؛ مگر بستر اجتماعی آنان خشکانده شود وگرنه علفهای هرز دائما رشد خواهند کرد. متاسفانه صدا و سیما فعلا محیط کشت مناسبی برای این افراد گردیده است تا دائما به رشد قارچی خود ادامه دهند و ماده مورد نیاز خود را که «تریبون» است به دست آورند.
سوم:
رسانههای زرد: بیتردید همه افراد به نوعی از دانستن جزئیات زندگی افراد شاخص به نوعی رضایت شخصی میرسند که عللاش بیشتر روانشناختی است. از این رو، رسانههای زرد هم با علاقه بسیار هر خبری در جامعه پزشکی که دارای پتانسیل «هیاهو» باشد را با علاقه نشر میکنند. از خطای پزشکی تا روابط خانوادگی و ....
جالب است که بعضی از این رسانههای زرد، رسانههای خود جامعه پزشکی هستند ولی برای جلب مخاطب از هیچ روش هیاهومحوری خودداری نمیکنند.
شاید برخورد با این گروهها، از بقیه سادهتر باشد زیرا هدفشان را در قالبهای عقیدتی و سیاسی نمیپوشانند و به راحتی میتوان درک کرد که هدفشان جذب مخاطب به منظور فروش بیشتر و یا دیده شدن بیشتر است.
چهارم:
تعدادی از اعضای جامعه پزشکی که اغلب دارای محبوبیت چندانی در بین صنف نیستند و یا مشکلاتی با صنف داشتهاند، سعی به ساخت تصویرهای عجیب از درون جامعه پزشکی و میزان فساد و یا انحرافات آن دارند.
تعدادی از اعضای جامعه پزشکی که اغلب دارای محبوبیت چندانی در بین صنف نیستند و یا مشکلاتی با صنف داشتهاند، سعی به ساخت تصویرهای عجیب از درون جامعه پزشکی و میزان فساد و یا انحرافات آن دارند.
ریشههای عدم محبوبیت این افراد و یا نهادها، به نوع پذیرش آنها و یا عملکردهایشان برمیگردد. جامعه پزشکی، جامعهای کاملا منزه نیست ولی از دیگر اصناف و حِرف هم مقصر یا گناهکار بیشتری ندارد. با این وجود این گروهها تلاش میکنند که خود را عناصر پاک جامعه پزشکی و بقیه را مسئلهدار نمایش دهند.
راه مقابله با این گروهها، «شفاف سازی عملکرد و ریشههای آنها» است تا نتوانند بر موجهای منفی که میسازند، اوج بگیرند.
پنجم:
همه کسانی که باعث گسترش بیقاعده تعداد دانشجویان پزشکی و دانشکدههای پزشکی شدهاند، در کاهش اعتبار اجتماعی پزشکی مقصر و دارای نقش هستند. ایجاد دانشگاهها و دانشکدههای متعدد و متنوع و کاهش سطح سواد علمی و قضاوت پزشکی دربین فارغالتحصیلان، بدترین سلاح را به منتقدان داده است. این اتفاقات متاسفانه یک تصمیم حاکمیتی به نام «خدمت به مردم» است که آلوده به لجاجتهایی برای کاهش جایگاه اجتماعی پزشکان نیز هست.
همه کسانی که باعث گسترش بیقاعده تعداد دانشجویان پزشکی و دانشکدههای پزشکی شدهاند، در کاهش اعتبار اجتماعی پزشکی مقصر و دارای نقش هستند. ایجاد دانشگاهها و دانشکدههای متعدد و متنوع و کاهش سطح سواد علمی و قضاوت پزشکی دربین فارغالتحصیلان، بدترین سلاح را به منتقدان داده است. این اتفاقات متاسفانه یک تصمیم حاکمیتی به نام «خدمت به مردم» است که آلوده به لجاجتهایی برای کاهش جایگاه اجتماعی پزشکان نیز هست.
این بخش به واقع دارای چالشی سخت در مقابل نهاد حاکمیتی است که دارای ادعاهای ملی است ولی در حین رفتار خود به یک بخش بزرگ از سرمایه ملی آسیب میزند. هزینه و فایده رفتارهای سیاستگذاران، متاسفانه هیچگاه به خوبی بررسی نشده است.
پایان پیام/
نظر خود را بنویسید