کدام امید را باید زنده کرد؟
نه به سمت کلید بروید که قفلی نیست و نه به سمت جادو که سحری نیست: فقط و فقط این راز را یک راه میگشاید؛ بازخوانی این فسانه و برگشت دادن جایگاه پزشک به جایی که بود: حکیم؛ غمخوار و از همه بالاتر، «طبیب» و برگشت به جایی که بودیم با مردم؛ رابطهای پراحترام بین پزشک و بیمار با برگشت به منزلی که طبیب، حکیم بود و همیشه باید در این مرز و بوم باشد....
پایگاه خبری پزشکان و قانون؛
بود اما نه خیلی دور؛ پزشک بود و بیمار؛ غمخوار و دردمند؛ یار و یاور؛ حکیم بود و خواستار؛ کلید بود و قفل ...
بود اما نه خیلی دور؛ پزشک بود و بیمار؛ غمخوار و دردمند؛ یار و یاور؛ حکیم بود و خواستار؛ کلید بود و قفل ...
تا مردی آمد که این را دیگرگونه میشناخت. از دریچهای به بیمار نگریسته بود و از همان دریچه میخواست غمخوار بیمار را بنگرد ....
و ما بهت زده نگریستیم و دم نیاوردیم؛ بسیج علیه غمخوار را دیدیم؛ سامانه برای شکایت را دیدیم؛ هجمه ناجوانمردانه علیه غمخوار را دیدیم و در خفا گریستیم؛ صدا و سیمایمان را بر خود دیدیم و ژکیدیم و دم نیاوردیم؛ خودی و ناخودی بین رشتهها را دیدیم؛ پاویونهای نمور و خوابگاههای نابکار را بر همکارانمان تاب آوردیم؛ انتخابات نظام پزشکی با سامانه را که بیسامان شد دیدیم و باز حرمت نگه داشتیم؛ فهمیدیم که زحمت ما، رنج ما و کار ما، مالی است حرام که حق است ماهها ادا نشود اما باز رفتیم و ادای دین کردیم؛ به هموطنانی که یک «خدا خیرت دهد» به ما گفتند. و باز با تحیر دیدیم که فقط یک رشته طبابت به نظر کارآمد میآید و بقیه اضافی است؛ به درد نبشتیم که این دوسانسازی ضرری جز به بیمار ندارد اما ندای پاسخی نشنیدیم. به نوبه گفتیم: بزرگا! به داد، کار بر آید نه بر بیداد؛ درمانگر و بیمار هر دو در یک سوی این شب منزلند. قدر و منزلت به جای آر نه بر کوس رسوایی بکوب ...
گفتیم و باز گفتیم اما گوشی نیوشا نبود؛ و آنگاه دلمردگیها فزون شد؛ مردم در هراس از اینکه غمخواران دیگر غمخوار نیاند و غمخواران از اینکه قدر و منزلت از کف بدادهاند. و فاصلهها فزونی گرفت؛ فسونها دود شد و فشارها پاسخی در خور نیافت. تا کشتیبان را سیاستی دگر آمد...
و مردی آمد که غمگین و غمخوار، هر دو از او خواهانند ... و این سخنی است با کسی که وزر وزارت بر دوش خواهد کشید:
نه به سمت کلید بروید که قفلی نیست و نه به سمت جادو که سحری نیست: فقط و فقط این راز را یک راه میگشاید؛ بازخوانی این فسانه و برگشت دادن جایگاه پزشک به جایی که بود: حکیم؛ غمخوار و از همه بالاتر، «طبیب» و برگشت به جایی که بودیم با مردم؛ رابطهای پراحترام بین پزشک و بیمار با برگشت به منزلی که طبیب، حکیم بود و همیشه باید در این مرز و بوم باشد....
ایام هجر را گذراندیم و زندهایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود
پگاه ۲۷ دی ماه نود و هفت
پایان پیام/
نظر خود را بنویسید