نظام ارباب و رعیتی در سیستم درمانی کشور
قبل از انقلاب اسلامی در مناطق عشایری، مناطق جغرافیایی بین خوانین (اربابها) تقسیم شده بود و این تقسیم بندی شامل مردمی که در آن مناطق زندگی میکردند نیز میشد...
سیستم درمانی بعد از انقلاب نیز با تاسیس وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی با تجمیع قدرت و به کمک تصویب قوانین مخصوص گروه پزشکی شامل طرح خدمت پزشکان و طرحهای آموزش تخصصی و تعهدات عجیب و غریب برای ورود به تخصص و پذیرش اعضای هیئت علمی و چینش بیمههای درمانی و حتی قانون سازمان نظام پزشکی مشهد به عنوان سازمان صنفی پزشکان و تنظیم روابط پزشکان با بیمهها و وزارت بهداشت و مصوب کردن شرایط عدیده متضمن گذراندن هفت خوان برای تاسیس مطب در شهر مورد دلخواه با کمال تاسف با شیب ملایم و براساس رسوبات همان فرهنگ و آداب قبل به سمت و سوی ارباب و رعیتی سوق داده شد...
قبل از انقلاب اسلامی در مناطق عشایری مناطق جغرافیایی بین خوانین (ارباب ها) تقسیم شده بود و این تقسیم بندی شامل مردمی که در آن مناطق زندگی میکردند نیز میشد.
در واقع مردم بین اربابها تقسیم شده بودند و در هر منطقه ای ارباب حاکم مطلق آن مردم بود و در تمام امور زندگی رعایا دخالت داشت و رعیت سالانه باید مالکانه به ارباب پرداخت میکردند و کمتر کسی مگر مباشرین و نزدیکان ارباب حتی زمینی که احیاء کرد بود در ید خودش بود و در اصل متعلق به ارباب بود و افراد فرصت طلب و چاپلوس نیز دور ارباب برای خوش خدمتی مافیایی درست می کردند که اگر رعیتی اظهار وجود میکرد فورا به عنوان خائن و نمک به حرام سرکوب و تسلیم می شد یا باید فرار می کرد ورعیت ارباب دیگری میشد.
سیستم درمانی بعد از انقلاب نیز با تاسیس وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی با تجمیع قدرت و به کمک تصویب قوانین مخصوص گروه پزشکی شامل طرح خدمت پزشکان و طرحهای آموزش تخصصی و تعهدات عجیب و غریب برای ورود به تخصص و پذیرش اعضای هیئت علمی و چینش بیمههای درمانی و حتی قانون سازمان نظام پزشکی مشهد به عنوان سازمان صنفی پزشکان و تنظیم روابط پزشکان با بیمه ها و وزارت بهداشت و مصوب کردن شرایط عدیده متضمن گذراندن هفت خوان برای تاسیس مطب در شهر مورد دلخواه با کمال تاسف با شیب ملایم و براساس رسوبات همان فرهنگ و آداب قبل به سمت و سوی ارباب و رعیتی سوق داده شد.
اگر اربابان قبل را با اربابان فعلی در تشکلات مقایسه کنیم، شاید اختلاف بارزی مشاهده نشود. اربابان قبل سعی می کردند افراد ترسو و چاپلوس و چند چهره را در مقابل افراد شجاع با صداقت و خوب رشد دهند و حمایت کنند. اربابان امروز نیز همین طور تعریف و تمجیدشان از افراد ضعیف و ترسو و چاپلوس است و مخالف افراد شجاع و توانمند می باشد .
اربابان قبل هیچ نظری غیر از نظر خود را قبول نداشتند اربابان امروز نیز همین طورند اربابان قبل هر کاری خوب می شد از خود میدانستند و هر اشکالی بود دیگران را مقصر قلمداد می کردند. ارباب امروز نیز همین طور است کارهای خوب را متعلق به خودش می داند و اشکالات را به گردن رعیت می اندازد نمونه واضح آن همین طرح تحول و سیستم مبارزه با کروناست.
اگر نکته مثبتی است متعلق به ارباب است و دستاوردهای منفی مربوط به رعیت.
اگر ارباب از رعیت بیگاری هم بخواهد و هرگونه زورگویی هم بکند حق اوست و اطاعت بدون چون و چرا وظیفه رعیت است.
افرادی که در راس این جریان قرار گرفتند، ممکن است از ابتدا سوء نظر خاصی نداشتند و فقط هدفشان خدمت به نظام و مردم بود، ولی متاسفانه حس قدرت طلبی و اقتدار گرایی در آنها ریشه دوانده و جریانات را به همان ارباب رعیتی قبل از انقلاب سوق پیش بردند و فرد تصمیمگیر تبدیل شد به ارباب و زیر مجموعه یا کادر آموزش و درمان تبدیل شدند به رعیت.
این سیستم با برنامه ریزی دقیق توسط اربابان به جای نخبه پروری و گردش نخبگان تبدیل به سیستم نخبه کشی و فرار نخبگان گردید. اگر امروز نخبگان برای درهم شکستن این روش غلط و این فکر خائنانه زودتر اقدام نکنند شاید فردا دیر باشد و خود نیز در این حلقه های مافیایی گرفتار شوند کما اینکه متاسفانه خیلی از این پزشکان نامی خود در این حلقه ها هستند و به انحرافات کمک می کنند و این جریانات با شعار برای خدمت به مردم ونظام اما در عمل خدمت به ارباب خود و حلقه مافیایی حد اکثر تلاش خود را می نماید.
با این سیستم نه تنها هیچ گرهی از گرفتاری های مردم باز نمی شود که روز به روز شرایط خدمت دهی کیفی و مناسب را محدودتر می نماید مگر به همت جوانان فهیم این حلقه های نامیمون و نامبارک در هم شکسته شود و جریانات به راه و هدف صحیح خود هدایت شوند.
لذا جامعه هوشمند پزشکان جوان باید متوجه شده باشد که اولا در انتخابات فعالانه شرکت کنند و ثانیا در انتخاب خود دقت نمایند که نمایندگانی وارد تشکیلات شوند که چاپلوس، دو رو و ترسو نباشند چرا که اینها خود استبدادپروری میکنند و قادر به تغییر وضع نابسامان موجود نخواهند بود.
بر خلاف تصور که منتخبین نباید سیاسی باشند باید توجه کنیم بدترین بیسوادی بیسوادی سیاسی است. در تشکیلات باید افراد تصمیمساز و تصمیم گیر از فهم بالای سیاسی برخوردار باشند چرا که تمام تصمیمات حاکمیت اعم از سیاسی، فرهنگی، رفاهی و برنامه ریزی برمبنای سیاست شکل میگیرد .
بر تصمیمات تشکیلات باید نظرات اعضای آن حاکم و جاری شود نه نظر افراد خاص و در تشکیلات باید بین اعضا صداقت حاکم باشد. یعنی سیاست آنها برمبنای صداقتشان باشد در غیر این صورت هیچ کاری به سرانجام مطلوب نخواهد رسید و تبعیض و بیعدالتی حاکم میشود و همیشه منافع عده قلیلی حفظ و به بقیه ظلم میشود.
پایان پیام/
نظر خود را بنویسید