آینده به کجا میرود؟ این سوال اصلی جامعه پزشکی است
دلیل این پرسش، وجود شرایط بحرانی و سختی است که در طول پنج سال اخیر برای جامعه پزشکی ایجاد شده و روز به روز هم بدتر میشود. جامعه پزشکی امروز خود را در شرایطی میبیند که نظم امور به هم ریخته و تحت فشارها و هجمههای شدید از هر سو قرار گرفته و دیگر نمیتواند به حال دل بندد و باید به انتظار آینده بنشیند. آیندهای که چندان هم روشن و نویدبخش نیست و تامل درباره آن با شک و تردید همراه است...
پایگاه خبری پزشکان و قانون؛
دلیل این پرسش، وجود شرايط بحراني و سختی است که در طول پنج سال اخیر برای جامعه پزشکی ایجاد شده و روز به روز هم بدتر میشود. جامعه پزشکی امروز خود را در شرايطي میبیند كه نظم امور به هم ریخته و تحت فشارها و هجمههای شدید از هر سو قرار گرفته و ديگر نميتواند به حال دل بندد و بايد به انتظار آينده بنشیند. آيندهاي كه چندان هم روشن و نويدبخش نيست و تامل درباره آن با شك و ترديد همراه است.
دلیل این پرسش، وجود شرايط بحراني و سختی است که در طول پنج سال اخیر برای جامعه پزشکی ایجاد شده و روز به روز هم بدتر میشود. جامعه پزشکی امروز خود را در شرايطي میبیند كه نظم امور به هم ریخته و تحت فشارها و هجمههای شدید از هر سو قرار گرفته و ديگر نميتواند به حال دل بندد و بايد به انتظار آينده بنشیند. آيندهاي كه چندان هم روشن و نويدبخش نيست و تامل درباره آن با شك و ترديد همراه است.
اکنون جامعه پزشکی ميان دو طيف نااميدي و اميد در نوسان است؛ نااميدي و ياسي فراگير و اميدي واهي و خام.
اثرات یاسآور فشارهای همهجانبه بر جامعه پزشکی به صورت افزایش مهاجرت، کاهش استقبال از تحصیلات تکمیلی، عدم تمایل به رشتههای پایه پزشکی و عبور از دوران پزشکی عمومی و تخصصهای اصلی به امید رشتههای محدود فوق و فلو، رفتن به سمت امور غیرحیاتی و زیبایی و عدم اقبال به امور درمانی و مخصوصا رشتههای اصلی داخلی، جراحی عمومی، زنان و اطفال بروز نموده است.
گروه کثیری از جامعه پزشکی راه خود را برگزیده و با هر پیامدی که داشته باشد، از ادامه همراهی خود را معذور و یا ترک طبابت کرده و عطایش را به لقایش بخشیده و تغییر شغل دادهاند و عدهای هم مهاجرت نموده و کشورهای دیگری را جهت ادامه کار و زندگی برگزیدهاند. اما گروهی هم به هر دلیل با وجود شرایط موجود هرچند سخت، مشتاقانه یا به صورت کج دار و مریز به کارشان ادامه میدهند تا شاید فرجی حاصل شود و دری به تختهای بخورد و اوضاع بهتر شود.
حركت در ميانه دو قطب «مهاجرت» یا «تطابق به وضع موجود با تغییر در فیلد کاری» در زمانه فراگيري و وسعت تهاجم همه سویه و منسجم در همه جهات و به تهِ ديگ خوردنِ كفگيرِ اقتصاد کلی کشور و به ویژه اقتصاد درمان، کاری عبث مینمایاند. یا باید عمری به درازای عمر نوح و صبری معادل صبر ایوب داشت یا باید از نیمه راه ضرر برگشته و فکری دیگر نمود.
در حالیکه با یک برنامه هماهنگ از سوی نهاد قانونگذار و دستگاه سیاستگذار و مجریان قوانین به صورت سختگیرانه در قبال جامعه پزشکی این گروه از جامعه که اتفاقا بخش کلیدی از روند توسعه پایدار جامعه را به عهده دارند، مورد هدف قرار گرفته و این هجمهها از سوی شبه روشنفکران و شبه هنرمندان همراهی میگردد و هیچ حرکتی در جهت اصلاح این روند تخریبی مشاهده نمیشود. چگونه میتوان به آینده کورسویی از امید داشت؟
جامعه پزشکی که به سرعت در راه فتح قلل رفیع علم و هنر پزشکی در حرکت بود و در جهان حرفی برای گفتن داشت، به سادگی دود شدن امیدها و آرمانهای خود را میبیند. هم اکنون جامعه پزشکی خود را در وضعیتی از امید و آرزو میبیند که صاحبان پاساژ پلاسکو در زمان آتشسوزی احساس میکردند؛ با این تفاوت که آنها در لحظاتی بعد نیروهای کمکرسان را در کنار خود داشتند و امید به جبران خسارت توسط دولت و بیمهها در آینده، اما تنها امید جامعه پزشکی به دعای خیر بیمارانی است که پشت سر خود دارد و بعید است جز این مورد، عامل محرکی برای ادامه راه داشته باشد.
به نظر میرسد دراین شرایط، هرگونه دمزدن از هرگونه توسعه و بهبود سلامت و اجرایی کردن سیستمی که بتواند باعث بهبود سلامت و کسب رتبه مناسب در منطقه و در سطح جهانی (چه در عمل و چه در نظر) باشد، مضحكهاي بیش نیست و جایگاه امروز پزشکی ایران که اغلب مسئولین محترم به آن میبالند، حاصل تلاش بیوقفه حدود سی سال گذشته جامعه پزشکی است که با امیدواری در حرکت توسعه قرار گرفته بود و البته با لحاظ کردن ارزشهای انسانی اسلامی و انقلابی، دفاع مقدس، ایثار و ادای دین پزشکان به جامعه و میهن به آن دست یافته و تا حدودی همراهی مسئولین وقت نیز تاثیر داشته است.
با اين توصيف، راحتترين و سهلالوصولترين كار، برگزیدن راه انفعالی و تنسپردن به نظمِ از پيش تعيينشده و سرِ خويش گرفتن است؛ و این راهی است که بسیاری از پزشکان در پیش گرفته و با دلسردی و نا امیدی فقط به گذران روزگار میاندیشند و راه «هر چه پیش آید خوش آید» را برگزیده و آرام و ساکت بدون هرگونه امیدی برای بهتر شدن اوضاع، روزگار را سپری میکنند و اگر عادی فکر کنیم، راه بدی هم نیست. چون با این اوضاع، انديشيدن به راهي غیر از این، با شرايط کنونی سازگاري ندارد.
و اما گروهی هم هستند که با همه احوالات، وسیعتر فکر میکنند و باز هم در اندیشه توسعه جامعه در آینده و توجه به مصالح و منافع کلی جامعه توسعهیافته در آینده هستند. اينجا ديگر خبري از جادههاي صاف و بيدستانداز نيست. آنچه هست، كورهراهي است آكنده از سنگلاخ و صعبالعبور. پيكاري ياسآلود كه در عين آگاهي از موانع پيشرو، همچنان بر خصلت بنيادين خود یعنی توسعه و پیشرفت پافشاري ميكند. اينكه آيا همچنان ميتوان از تفكري سخن گفت كه در عين وفاداري به گذشته خويش، با واقعیت اجتماعي موجود و پيش روي خود همچنان امیدوارانه بیندیشد و عمل کند، جای بسی تامل دارد. انديشيدن به اين موضع صرفا با يك «آري» يا «نه» فيلسوفمآبانه میسر نميشود و نيازمند جستن راهي درون وضعيت بغرنج موجود است.
البته باز هم بايد گفت در جهان هیچ چیز غیرممكن نیست و موقعيتهایي قابل تصور است و نميتوان از منطقِ موقعيت سر باز زد. شاید دری به تختهای خورد و متولیان امر متوجه اشتباه استراتژیک خود گردیدند.
و عقلانی نیست که جامعه پزشکی با فرار از وضعيت پیشآمده به هيچ وجه درصدد «گشودن راهي براي آيندگان» نباشد و صرفا تلاشش براي حفظِ خود باشد و آینده و صلاح مملکت و مردم و فرزندان خویش را نادیده بگیرد؛ تلاشي كه البته ممكن است منجر به پيدايش بديلي براي خلاصي از وضعیت كنوني شود و از دل همين شرایط بد موجود است كه كورهراهي به سوي شرایطی بهتر که شایسته آیندگان این ملت است، گشوده ميشود، نه با كمك دست نامرئي نيرويي ماورايي.
لذا آيندهی «آينده» از ابهام رنج ميبرد و اين ابهام به ويژه در شرايط خاص اجتماعي، سياسي پررنگتر ميشود. در كلنجار رفتن با اين ابهام و پيگيري موضعي دوگانه است كه ميتوان همچنان به حفظِ «خود« اميدوار بود؛ موضعي ميان تقديرباوري نوميدانه و شكوفايي تلاشگر و پيشبيني نشده.
واقعا آینده به کجا میرود؟
پایان پیام/
نظر خود را بنویسید