مشکل اصلی جامعه ما اخلاق است
دیرپایی است که مساله بداخلاقی در سطوح مختلف در عرصه قدرت و سیاستنمایان است. این جمله معروف که میگوید مردم در یک جامعه به حکومت مدارانشان شبیهترند تا پدرانشان نیز در گسترش بداخلاقی در سطوح پایینتر قطعا تاثیرگذار است.
متولیان بخش اخلاق در جامعه چه کسانی هستند؟ و چرا به وظایف خود به درستی عمل نکردهاند که جامعه شاهد انواع خشونتها از خشونت روانی و کلامی گرفته تا فیزیکی و بدنی نباشد؟ کدامین نهاد و سازمان مسئول نهادینه کردن اخلاقیات در جامعه است؟ آموزش و پرورش، نهادهای دینی، حوزههای علمیه، وزارت فرهنگ و ارشاد، دانشگاهها و مراکز فرهنگی... سهم هر کدام از این نهادها در نهادینه کردن اخلاقیات در میان مردم و مسئولین چه اندازه بوده است؟ و چرا تاکنون نتوانستهاند موفق عمل کنند؟ چرا نهاد آموزش و پرورش نمیتواند از همان کودکی صفاتی همچون صداقت، درستکاری و امانتداری را به کودکان بیاموزد؟ و اگر میآموزد پس چرا در بزرگسالی این صفات را فراموش میکنند و به راحتی دروغ میگویند، تهمت میزنند، بدعهدی میکنند و ... مهمتر از آن چرا جامعه به سمتی میرود که به جای آزاداندیشی به دگماندیشی منجر میشود؟ به جای پرورش روحیاتی همچون غیرتمندی و عزتمندی و واقعگرایی به تهمت و افترا و فرافکنی و مسئولیتناپذیری میرسد؟ و هرکس سعی میکند کاستیها و مشکلات حاصل از بیتدبیریها و اشتباهات خود را به دیگران حواله دهد؟ چرا متولیان ادب و اخلاق در جامعه نتوانستهاند به طور بایسته و شایسته مروج اخلاقیات در جامعه باشند؟ ... شکل از کجا میتواند باشد؟
«انّما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» نه یک نماد و نه توصیهای پیامبرانه، که فلسلفه رمزگونه «امر پیامبری» است؛ در جامعه اخلاقمدار کسی بدی نمیکند، تهمت نمیزند، دروغ نمیگوید و دست به دزدی و اختلاس نمیآلاید و مسئولیت اشتباهات خود را میپذیرد.
معارف اخلاقی در اوج پیچیدگی، ساده، دستیافتنی و امکانپذیرند. اخلاق، به زبان ساده به این معنی است که دروغ نگوییم، تهمت نزنیم، تخریب نکنیم، به جای بدیها، خوبیهای دیگران را یادآوریم و از خدمات و خوبیها تقدیر کنیم، با مخالفان خود به نیکی سخن بگوییم و از همه مهمتر اینکه خود و اندیشه خود را حق مطلق ندانیم، به اشتباهات خود اقرار کنیم و در اولین فرصت به جبران اشتباهات همت گماریم.
اخلاق در دایره کلمات تعریف نمیشود، بلکه در جامه عمل شناخته میشود؛ لذا همه باید برخیزیم و یک گام به جلو برداریم تا جامعه از بداخلاقی رهایی بیابد و در این راه مطمئنا نقش منتخبین ملت از ریاست محترم جمهور گرفته تا نمایندگان خانه ملت و نمایندگان شوراها برجستهتر و کارسازتر است و انتظار میرود پیشگامتر از بقیه مردم در گفتار و رفتار باشند.
آفت اصلی و اساسی که در صورت تداوم، نابودی حتمی جامعه ما را در پی دارد، «بداخلاقی و عدم التزام به گزارههای اخلاقی» است. دروغ، تهمت، بدخواهی، کینه، بغض، حسد و مخصوصا نسبت به یک قشر فرهیخته و کار آمد و پیشرو، جامعه را تباه میکند.
مبارزه با بیاخلاقی، با رویه و روش اخلاقی ممکن است و نه تکرار بیاخلاقی. با دست کثیف نمیتوان شیشهی کثیف را تمیز کرد. بزرگان جامعه، هر یک، حوزه نفوذی دارند که باید از این حوزه نفوذ خود، برای بسط و گسترش اخلاق و جلوگیری از بداخلاقی بهره بگیرند نه انکه اشاعهگر بد اخلاقی باشند. «زیست اخلاقی» باید به مطالبه مهم و اساسی آحاد جامعه ما تبدیل شود و برای این منظور، جامعه ما باید به «خودآگاهی اخلاقی» دست یابد و ضرورت و اهمیت اخلاق را درک کند و باید برای رسیدن به چنین سطحی، با مشاهده بداخلاقی در مسئولین و نمایندگان، حتما به آنها تذکر داد و جبران آن را مطالبه نمود.
خدمت به مردم، راهکاری قطعی برای رسیدن به «زیست اخلاقی» است؛ وقتی انسان اساس کار خود را خدمت به مردم قرار دهد، اندیشه و عمل خود را به بداخلاقی نمیآلاید، زیرا با بداخلاقی نمیتوان به مردم خدمت کرد و این معیار تشخیص مردم از خدمتگزاران راستین از وانمودکنندگان به خدمت به آنهاست.
پایان پیام/
نظر خود را بنویسید