آیا روزهای سخت کادر درمان و رزیدنتها بازمیگردد؟
درست در روزهایی که آبی، تبدیل به رنگ غالب نقشه کشور شده و بسیاری از سانترهای کرونای بیمارستانهای مختلف کشور تخلیه شده بودند، روزهایی که بار سنگین مسئولیت روی دوش کادر درمان، به سمت سبکتر شدن پیش میرفت، یک خبر ناگوار که البته قابل پیشبینی هم بود، یادآور تکرار روزهای سخت گذشته برای کادر درمان شد. «اُمیکرون» وارد ایران شد.
رییس مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت در تشریح ورود سویه جدید کرونا با عنوان اُمیکرون به کشور گفت: «تاکنون نخستین موردی که در کشور تشخیص داده شده، اقایی هستند که به یکی از کشورهای همسایه مسافرت داشتند و در آن کشور علائم بیماری آغاز شده، بعد وارد کشور شدند.»
«محمدمهدی گویا» ادامه داد: «بلافاصله آزمایشها برای این فرد انجام شده و نیمه شب گذشته، آزمایشگاه تشخیص قطعی داده است، این مورد را در تهران شناسایی کردیم. حال عمومی وی نیز خوب است و مراقبتهای لازم از وی به عمل آمده است، در حال حاضر یک مورد تشخیص در کشور داشتهایم و یک یا دو مورد هم مشکوک داریم که در حال بررسی است. به محض اینکه جواب آزمایشهای قطعی مشخص شود، اعلام خواهیم کرد و همه این افراد تحت مراقبت دقیق قرار گرفتهاند.»
با انتشار خبر ورود سویه جدید کرونا به کشور، گویا رنجنامه کادر درمان میبایست یک بار دیگر ورق بخورد. روزهای سختی که در سایه ویروس کرونا، رزیدنتها بیشتر از هر کس درگیر شده و حتی آموزش آنها به حاشیه رفت. فرقی هم نمیکرد که رزیدنتها از کدام رشتههای تخصصی باشند.
اساتید سعی میکردند از آموزش ما غافل نشوند، اما...
یک رزیدنت رشته گوش، حلق و بینی در گفتوگو با «پزشکان و قانون» با اشاره به اینکه در روزهای اوج کرونا اساتید اهتمام بسیاری داشتند که از آموزش ما غافل نشوند، خاطرنشان میکند: «اما خب شرایط سختتر از این حرفها بود و ما با خیل بیماران مبتلا به کرونا مواجه شده بودیم. درست است که بار مسئولیت درمان، بیشتر با بخش داخلی بیمارستان بود، اما ما هم به قدر مقدور سعی کردیم هر جایی که میشود یا می توانیم، باری را از دوش آنها برداریم.»
وی با بیان اینکه حدود ۵ ماه اول رزیدنتی، در هر ماه ۱۵ شب کشیک داشتیم، میافزاید: « ۱۵ کشیک ۳۶ ساعتی یعنی میزان آف ما و تایمی که میتوانستیم در بیمارستان نباشیم، از نصف یک ماه هم کمتر بود. درواقع شبهایی بود که من و دوستانم بیشتر از یک ساعت و نیم نخوابیدیم.»
این رزیدنت با بیان اینکه رزیدنتی دوران دشوار و گاه طاقت فرسایی است که انسان باید از بسیاری خواستههایش بگذرد و آماده باشد تا با مشکلات زیادی مواجه شود، تصریح میکند: «در دانشگاههای بزرگ، به تبع، مشکلات بیشتر و پیچیدهتر است و مواجهه با این مشکلات فقط عشق میخواهد و البته صبوری.»
وی با تاکیدبر اینکه من واقعا به طبابت و مواجهه بالینی عشق میورزم، خاطرنشان میکند: «کرونا استرس خیلی بزرگی برای رزیدنتها بود و همان ابتدا که پاندمی شروع شد، بخش ما به مدت ۲ یا ۳ ماه تعطیل شد. در اسفند ماه سال ۹۸ که اعلام کردند پاندمی شروع شده، من داوطلبانه به بیمارستان یاس رفتم و کمک کردم. در مدتی هم که بیمارستان باز بود، من سعی کردم هر زمان عملی وجود دارد، حاضر باشم و کمک کنم.»
رزیدنتها سر عمل از شدت تعریق میافتادند
یکی از رزیدنتهای رشته جراحی عمومی در گفتوگو با «پزشکان و قانون» با بیان اینکه تجربیات من از دوره رزیدنتی هم خوب است و هم بد، میگوید: «به طور کلی رزیدنتی یکی از سختترین و متفاوتترین دوران در کل دوره پزشکی است و سختیهای خاص خود را دارد. اصلیترین سختی آن هم برای اکثر بچهها، بحث دغدغههای مالی است که همه رشتهها با آن سروکار دارند. اما یکی از ویژگیهای تجربی این دوره این است که تقریبا هر چه را که میخواهید در آینده از آن درآمد کسب کنید، در این دوره به دست میآورید.»
وی با یادآوری اینکه بیماری کرونا در ابتدا کاملا ناشناخته بود و عملهای جراحی بیماران کرونایی سختیهای خود را داشت، تصریح میکند: «کمااینکه باید با لباسهای مخصوص بیماران کرونایی به اتاق عمل میرفتیم و عملها از یک ساعت تا ۶ ساعت طول میکشید. خیلی از بچهها سر عمل از شدت تعریق میافتادند. مشاهده هر روزه بیماران کرونایی و اینکه مجبور بودیم برای آنها لوله بگذاریم، باعث نفوذ ترشحات آنان به سروصورت بچهها میشد. تا جایی که خیلی از بچههای ما چند بار کرونا گرفتند و واقعا سخت بود.»
این رزیدنت با بیان اینکه به طور کلی وضعیت در بخش آموزشی بیمارستانی که ما در آن بودیم، خیلی بد نبود، خاطرنشان میکند: «قبل از کرونا کلاسها برگزار میشد و بعد از کرونا هم وضعیت مناسب بود.»
ابتدا گفتند ماسک نزنید، بعد گفتند بزنید...
یکی از رزیدنتهای رشته اطفال با یادآوری اینکه دوران رزیدنتی ما ۳ سال بود که سال اول آن خیلی سنگین بود و کشیکهای خیلی زیادی داشتیم، میگوید: «شبها از ساعت ۱۲ تا ۷ صبح فقط ۳ ساعت میتوانستیم بخوابیم و آن ۳ ساعت را نیز با استرس میخوابیدیم، چون باید بیدار میشدیم و کشیک را تحویل میدادیم.»
وی با بیان اینکه زمانی که یک پزشک رزیدنت میشود، نسبت به دوران اینترنی مسئولیتهای سنگینتری دارد، میافزاید: «به خاطر همین روابطی که با اساتید دارد، بیشتر روی او تاثیر میگذارد. به طور کلی دوران رزیدنتی، سنگینی خود را داشت اما چون من به رشته اطفال علاقه داشتم، از شرایط راضی بودم.»
این رزیدنت تصریح میکند: «در سال دوم رزیدنتی که کرونا به تازگی شروع شده بود، سردرگم بودیم. اوایل که اصلا ماسک نبود، بعد گفتند نباید ماسک بزنید و بعد گفتند باید بزنید. درگیری اطفال به کرونا آن اوایل کم بود اما بعدها فهمیدیم که کووید اطفال به شکل دیگری است و حتی میتواند سختتر باشد. آن سال من قصد داشتم که انصراف دهم و با این چالش درونی مواجه شدم که آیا میصرفد جان خودم را بدهم یا نه؟ بعد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که انصراف یک کار غیراخلاقی است و من نباید در این وضعیت به شکل خودخواهانه رفتار کنم و باید مثل سایرین ادامه دهم. به هر حال با یاری خدا ادامه دادم و به سال دوم کووید که رسیدیم، کمی از ابهامات بیماری کاسته شد. چند ماه بعد هم که واکسن آمد و شرایط بهتر شد. اما زیر ماسک نفس کشیدن در بیمارستان اطفال خیلی سخت بود، چون سردرد میگرفتیم و نفس کم میآوردیم. پوشیدن لباس مخصوص هم سختیهای خود را داشت. همراهان بیمار علامتدار بودند و خیلیها سرفه میکردند. خلاصه که فضا خیلی سنگین بود اما خدا را شکر تمام شد.»
آموزش رزیدنتها دستخوش تاثیر شد
«سال سوم و چهارم رزیدنتی ما همزمان با شروع پاندمی کرونا بود و قطعا این مساله تاثیرات خود را داشت. به خصوص در چند ماه اول که بخشهای اصلی بسته شد و فقط بخش کووید باقی ماند و نهتنها آموزش رشته داخلی بلکه تا حدودی سایر رشتهها نیز دستخوش تاثیر شد.» این را یک رزیدنت رشته داخلی به «پزشکان و قانون» میگوید: «بیشترین تاثیر را رشته ما گرفت چون بخش داخلی بیمارستان کاملا بسته شد و ما در اورژانس، بیماران کووید را میدیدیم و خیلی کم مریض داخلی ویزیت میکردیم.»
وی میافزاید: «اگرچه کلاسهای آنلاین اساتید برقرار بود اما قطعا این کلاسها جای معاینه حضوری و دیدن کیس را نمیگیرد. به طور کلی با ورودی ما یک مقداری بد شانسی همراه بود و این مساله به آموزش ما لطمه زد. ماههای اول استرس و اضطراب حاصل از کشیکهای سنگین را داشتیم. آنچنان ترسی جامعه را فرا گرفته بود که سایر بیمارستانها، بیماران کرونا را نمیپذیرفتند. تقریبا شرایط مثل دوران طاعون شده بود که همه از بیماران فرار میکردند.»
این رزیدنت با تاکیدبر اینکه در این چند روز وضعیت خیلی بهتر شده بود، خاطرنشان میکند: «اوایل شیوع کرونا از بیماران فرار میکردند. البته بیمارستان ما همان زمان نیز بیماران را با آغوش باز میپذیرفت. ما هم دلمان نمیآمد و زمانی که مریض مراجعه میکرد، تمام کارهایش را خودمان انجام میدادیم. تنها مشکل این بود که دیگر کیس داخلی نمیدیدیم و فقط کووید ویزیت میکردیم. از طرفی فشار کشیکها و استرس خانواده را نیز داشتیم. پدر من دیابتی است و من حدود ۸ ماه خانواده را ندیدم چون میترسیدم که ناقل باشم و بیماری را به آنها منتقل کنم. به مدت چندین ماه چه در منزل و چه در بیمارستان در یک اتاق بودیم، چون نگران بودیم که کسی مبتلا نشود و این مساله در روحیه من تاثیر زیادی گذاشت. اما خدا را شکر پیش وجدان خودم راحت هستم و آنجایی که باید، کم نگذاشتم.»
پایان پیام/
محسن طاهرمیرزایی