قاتق نان یا قاتل جان
بیش از ۷۰ تشکل صنفی و شبه صنفی پزشکی!!! این نتیجه خواست و استقبال دولت از تقسیم و تفکیک یک کالبد واحد به نام «پزشکی» و خُرد و جداسازی آن است. . . . ایکاش روزی تمام تشکل های پزشکی یکی شوند. یعنی اعضای «جامعه پزشکی» هیچ منافع مشترکی ندارند که بتوانند زیر یک سقف جمع شوند؟!! «سازمان نظام پزشکی» هم دست از ولع گسترش و بزرگ شدن بردارد که قطعا اینگونه، هم سرش خلوت تر می شود و هم تمایل دولت هم بر تصدی گری آن کمتر و استقلالش بیشتر خواهد شد. چه ایرادی دارد؛ نهایتا یک «نظام پیراپزشکان» مجزا داشته باشیم تا «نظام پزشکان» مستقل، با فراغ بال، فقط به درد روز افزون پزشکان برسد؟ این تنها راه احیای جنبش های صنفی است. وگرنه، یا این تعدد و تکثر، یا آن تجمیع معظم، ما را از درون نابود خواهد کرد...
***
دیروز هم مانند تمام سال های اخیر، شاهد تجمع پزشکان عمومی در قالب «درمانگران اعتیاد» بودیم! جالب این است که درمانگران، خود یکی از زیر مجموعه های یک شاخه پزشکی به نام «پزشکان عمومی» هستند! اتفاقا ادعای «موفق» بودن تشکیلاتی هم دارند که از برخی زوایا قابل قبول است. چندی پیش، پزشکان خانواده شهری «فارس» هم تجمعی ترتیب دادند. آنها نیز خود را یکی از تشکیلات نسبتا موفق قلمداد می کنند. مشکلات فیلد زیبایی و... را هم که بیفزاییم، به این نتیجه می رسیم که علیرغم وجود تشکیلات مجزا و مستقل برای هر کدام از زیر مجموعه های پزشکی عمومی، انگاری هیچکدام از آنها از وضعیت خود راضی نیستند و تمامی تلاش بیش از یک دهه ایشان خلاصه شده در اینکه «توانستیم مانع انحلال این فیلدها شویم تا شما گرسنه نمانید»(با پوزش)! یعنی نهایتا «حفظ وضعیت موجود»... همان وضعیتی که امروز کمر جامعه پزشکی را شکسته! این تعدد را در مثلا همکاران جراح هم داریم. جامعه جراحان، انجمن جراحان، انجمن جراحان زنان و زایمان، انجمن ای ان تی، و... چه خبر است واقعا؟
***
از سوی دیگر، سازمان نظام پزشکی که تنها تشکیلات «شبه صنفی» جامعه پزشکی کشور است، با پوشش پزشکان و پیراپزشکان و کارشناسان پروانه دار و... تبدیل به «بزرگترین» و «جامع ترین» این تشکل ها هم شده. اما می بینیم که مثلا پرستاران بطور مجزا کار می کنند و سازمان نظام پرستاری بدون انشعاب و زیرمجموعه، گامهای بسیار بسیار موثری برای اعضای خود برداشته. شوربختانه، عریض و طویل بودن سازمان نظام پزشکی، تنها باعث پروار شدن آن از نظر مادی شده و اگر همین امروز، صدور پروانه را از او بگیرند، دیگر هیچکس حق عضویتی را که عامل این پروار شدن گشته، پرداخت نخواهد کرد. و اگر دادگاه های انتظامی را هم از او بستانند، کلا از حیز انتفاع ساقط خواهد شد. شما این سازمان را بدون این دو مسئولیت درآمدزا در نظر بگیرید؛ کسی می تواند تنها از یکی از فعالیت های آن، سپری برای دفاع بسازد؟ این سازمان، با زیر پوشش گرفتن «تمام» مشاغل وابسته به پزشکی، عملا به تر و خشک کردن هیچکدامشان نمی رسد، و فقط از آنها تغذیه می کند تا بزرگ و بزرگتر شود...
***
چاره چیست؟ نگارنده که این «تجمیع» معظم را قبول ندارد، پس چرا از گستردگی تشکل های صنفی انتقاد می کند؟
مشکل این است که اغلب این هفتاد هشتاد تشکل صنفی را چند نام معدود با تفکرات محدود اداره می کنند. کسانی که طبیعتا اگر قرار بود موثر باشند، در همان یک جا تأثیرشان را می گذاشتند. پس چه علاقه ای به اینهمه نفوذ در همه تشکل ها؟!!! اینجاست که مشکل اصلی جامعه پزشکی رخ می نماید:
ناآگاهی توده های فرهیخته!
در واقع، این افراد تکراری، از مسیر «دموکراتیک» به این پست ها می رسند، و لذا از نظر قانونی کاملا «برحق» هستند. اما بسیاری از اینها، بجای اینکه فعالیت صنفی برایشان کاری عام المنفعه با استفاده از توانایی هایشان باشد، تبدیل به یک «شغل» شده! شغلی که اگر از آنها بستانی، هیچ کار دیگری بلد نیستند. حتی دیگر طبابت هم یادشان رفته!!! آنها با استفاده از این پست ها، اغلب بجای دعوا با ارگان ها و تلاش برای ستاندن حقوق مجموعه، با شعار «تعامل» ، به بسیاری از ارگانها و مراجع دولتی لینک می شوند و از مزایای این ارتباط سود می برند و گاهی حتی خودشان به مناصب دولتی می رسند! این می شود که «ماندن» در این پست های به ظاهر عام المنفعه، به جانشان وصل می شود و از فردای روز انتخابات، بیش از هر چیزی، به فکر انتخابات بعدی هستند. آنها می دانند با توجه به کارنامه خویش و وضع موجود، قطعا عقل های سلیم رأی به افراد و افکار جدید می دهند. لذا تلاش می کنند با ولع بیش از پیش، ضمن حفظ جایگاه اولیه، هر تشکل تازه ای را تحت سیطره بگیرند و دردمندانه، گاهی حتی برای از میدان به در کردن رقبا، دست به تخریب های ناجوانمردانه بزنند! و زمانی که به اهداف خود رسیدند، برای ساده کردن کار خود و سرپوش روی ناتوانایی خویش، سطح توقع جامعه پزشکی را پایین می آورند و به جامعه پزشکی القا می کنند؛ «می بینید؟ فلان تشکل هم نتوانست کاری کند... اصلا نمی شود کاری کرد... همینکه آنقدر دارید که بخورید و نمیرید، خدا را شاکر باشید...» و درست در این نقطه عطف بزرگ، گروه بزرگی از جامعه «فرهیخته» دچار تردید می شود که تمام حقش از شغل لاکچری پزشکی، «خوردن در حد زنده ماندن» است. گول می خورد. و گناه این گول خوردن به گردن خودش است. اما تاوانش را همه جامعه پزشکی با تکرار نام های کم بهره پرداخت می کند...
***
نگارنده اعتقاد دارد، تنها راه برون رفت از «بی خاصیتی محض صنفی» محدود کردن تشکل هاست. اگر قرار است 50 تا نام تکراری، مدیریت قسمت عمده این هفتاد هشتاد تشکل صنفی را بر عهده داشته باشند، چه بهتر که همه تشکل ها جمع شوند و این نام ها در یک مکان و یک تشکل کار کنند تا اگر «بی کفایتی» هست، بهتر خود را بنماید. بی شک، وقتی زیرشاخه های پزشکی این بی کفایتی ها را ببینند و بجای رفتن به سمت تأسیس تشکل های متعدد و مشابه و بعد سپردن آنها به دست همین نام های تکراری، آگاهی جمعی را سرلوحه قرار دهند و شأن و منزلت پزشکان را باور کنند، آن 50 نفر کم کم پالایش می شوند؛ یا خودشان مجبور می شوند سراغ کار دیگری بروند و جایشان را به دیگران بدهند، یا اجبارا به مسیر درست باز گردند و توانایی هایشان را صرف منافع عموم کنند، نه فردیت خود!
***
ایکاش روزی تمام تشکل های پزشکی یکی شوند. یعنی اعضای «جامعه پزشکی» هیچ منافع مشترکی ندارند که بتوانند زیر یک سقف جمع شوند؟!! «سازمان نظام پزشکی» هم دست از ولع گسترش و بزرگ شدن بردارد که قطعا اینگونه، هم سرش خلوت تر می شود و هم تمایل دولت هم بر تصدی گری آن کمتر و استقلالش بیشتر خواهد شد. چه ایرادی دارد؛ نهایتا یک «نظام پیراپزشکان» مجزا داشته باشیم تا «نظام پزشکان» مستقل، با فراغ بال، فقط به درد روز افزون پزشکان برسد؟ این تنها راه احیای جنبش های صنفی است. وگرنه، یا این تعدد و تکثر، یا آن تجمیع معظم، ما را از درون نابود خواهد کرد...
سوم مرداد ۱۴۰۲
پایان پیام/
https://www.pezeshkanoghanoon.ir/p/TH6I