مدیریت کسبوکار پزشکان با قوانین دوره قاجار
آنقدر شرایط فعالیت در حوزه طبابت را سخت کردهاند که دیگر میلی به ادامه فعالیت برای پزشکان نیست، نه میلی برای رفتن به دوره طرح و نه اشتیاقی برای ادامه فعالیت حتی پس از پایان طرح اجباری! طی ۴ دهه اخیر، پزشکان برای تاسیس مطب موظف به جمعآوری امتیاز از طریق فعالیت در بخش دولتی شدهاند. این محدودیت با هدف هدایت پزشکان جوان به سمت مراکز دولتی مناطق محروم که امتیاز بالاتری دارند و تضمین دسترسی مردم این نواحی به خدمات پزشکی صورت گرفته است. اما بررسی وضعیت توزیع پروانه طبابتهای فعال در کشور نشان میدهد چنین رویکردی منجر به توزیع پایدار پزشکان در این مناطق هم نشده است. عجیبتر آنکه شرایط امتیازدهی برای شهرها هم متفاوت است و استانی مثل کرمانشاه سالانه ۳۰ امتیاز و شهری مثل کیش سالانه ۱۴۰ امتیاز دارد اما به جز این سوال که آیا کیش جزء مناطق محروم به شمار میرود یا خیر، بسیاری از فارغالتحصیلان پزشکی عنوان میکنند پذیرش در کیش و دماوند مخصوص آقازادههاست و برای دانشجویان عادی چنین مجوزهایی را صادر نمیکنند و مجبور به کسب مجوز در شهرهای بسیار محروم با کمترین امکانات هستند. شرایط سخت صدور مجوز پروانه طبابت و مطب، یک دوراهی سخت پیش روی پزشکان قرار داده؛ یا حضور در بخش خصوصی با درآمدهای ناچیز یا مهاجرتهای شغلی که حداقل معیشتشان را تامین کند. این نکات را دکتر محمدمهدی نوریه، یکی از پزشکان عمومی که خودش هم همین هفتخوان رستم را طی کرده تایید و در توضیح بیشتر به نکات جالبی اشاره میکند.
چرا مناطق محروم فقط پزشک میخواهند؟
به گزارش پایگاه خبری پزشکان و قانون (پالنا) نوریه معتقد است اگر قرار بود اجبار پزشکان در مناطق محروم برای کسب امتیاز راهگشا باشد، شبیه اجرای طرح تحول سلامت در اوایل دولت دهم باید منجر به افزایش رغبت پزشکان جوان به حضور در مناطق محروم میشد، اما چنین چیزی رخ نداده و حتی تعهدات هم به شکل کار در اردوگاههای اجباری شده است.
او ادامه میدهد: «دانشجوی رشته پزشکی مثل تمام رشتههای دیگر، با استفاده از رتبه کنکور وارد رشتههای پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی میشود. اما چند دهه قبل وزارت بهداشت تصمیم گرفت برای ایجاد عدالت درمانی، فارغالتحصیلان این رشتهها را در مناطق محروم مجبور به گذراندن دورههای طرح کند. عجیب است برای توجیه این شرایط هم بارها از هزینهکرد بیتالمال برای این پزشکان صحبت میشود اما سوال اینجاست که آیا این هزینه برای دکترای هواوفضا از دانشگاه شریف یا برای دکترای اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی وجود ندارد؟ یا سوال دیگر اینکه آیا مناطق محروم به مهندس، معلم و حتی مدیریت صنعتی نیاز ندارند؟»
چرا هنوز به عدالت درمانی نرسیدهایم؟
نوریه با بیان اینکه همیشه امنیت و سلامت در کشورهای مختلف با هر نظام حاکمیتی مهم است، عنوان میکند: «36 سال قبل متولیان نظام سلامت به این نتیجه رسیدند که برای دسترسی مردم به خدمات درمانی در مناطق محروم، باید طرح اجباری گذاشته شود و بعد از نزدیک به 4 دهه وضعیت هنوز همان است. یک علامت سوال بزرگ با این شرایط ایجاد شده، اینکه با همه ادعاها در حوزه پیشرفت سلامت و درمان، چرا هنوز نتوانستهایم عدالت سلامت و درمان را در مناطق محروم ایجاد کنیم و باید طرح اجباری ادامه داشته باشد؟»
او به تناقض در برخورد با دانشجویان مناطق محروم و دیگر شهرهای کشور هم اشاره میکند: «چند سال پیش برای مناطق محروم از متولدان همان مناطق، سهمیهای در نظر گرفتند و از آنها تعهد گرفتند که بعد از پایان دوره عمومی و تخصصی در بهترین دانشکدههای علوم پزشکی ایران، دوباره به همان مناطق برگردند. در این شرایط دانشجوی مناطق محروم اگر رتبه 4 هزار هم میداشت، میتوانست روی کرسی بنشیند که رتبه زیر هزار نیاز داشت. قرار هم بود سه برابر مدت تحصیل در منطقه محروم خدمت کند. اما مجلس یازدهم تعداد سالهای این تعهد را کم کرد و از 12 سال به هفت سال رساند. دلیلش را هم کسی نمیداند و حالا این سوال مطرح است که چرا تعهد رفتن به مناطق محروم برای پزشکی که با رتبه زیر هزار مجوز ورود به دوره پزشکی یک دانشگاه با رنک بالا را دریافت کرده الزامی است، اما برای کسی که با مجوز منطقه محروم همکرسی آن دانشجو شده با این امتیاز کاهش سالهای خدمت را دارد؟»
حقوق پزشکان را نادیده میگیرند
مشکل اما با پایان دوره طرح در مناطق محروم به نقطه پایان نمیرسد و اگر پزشک بخواهد به محل زندگی خودش برگردد و فعالیتش را ادامه دهد، باز هم ضوابط خاصی برای او در نظر میگیرند. این نکته دیگری است که نوریه به آن اشاره میکند و در توضیح بیشتر میگوید: «اگر پزشکی متولد تهران باشد و بخواهد بعد از پایان طرح به تهران برگردد و مجوز کار بگیرد، تازه یک مسیر جدید برای جمع کردن امتیاز دارد. تصمیمگیرندگان چنین ضوابطی به زعم خودشان تصور میکنند پزشکان با حضور در مناطق محروم چنین امتیازاتی را جمع خواهند کرد اما نکته اینجاست که تعدادی از این افراد قادر به رفتن به شهرهای امتیازآور نیستند. پرداختهای مالی هم در این مناطق بهشدت نامناسب است و امرار معاش پزشکان را با مشکل مواجه میکند.»
او به نکته جالب تفاوت عجیب در شهرها هم اشاره میکند و ادامه میدهد: «بهعنوان مثال، امتیاز سالانه در کرمانشاه 30 است و در کیش 140. سوال اینجاست که آیا کیش محرومتر از کرمانشاه است؟ و نکته عجیب اینکه، کسانی به کیش میروند که جزء خواص باشند و دانشجویان معمولی را در کیش قبول نمیکنند. کسی هم پاسخگو نیست.» این پزشک معتقد است با این شرایط پزشکان قید پروانه مطب را زدهاند و اگر مایل به ادامه کار در امر طبابت هم باشند، فقط گزینه بخش خصوصی را دارند که آن هم آسیبهایی دارد. او در توضیح بیشتر بیان میکند: «پزشکی که پروانه مطب در یک شهر را ندارد اگر بخواهد در کلینیک، درمانگاه یا بیمارستان خصوصی کار کند به جای پرداختی 50-50 باید 30-70 به نفع بخش خصوصی کار کند. قرارداد هم ندارند و به همین دلیل مزایای بیمهای و شرایط کاری تامیناجتماعی را نخواهد داشت. خود من در درمانگاهی کار میکردم که درنهایت 30 میلیون تومان دستمزد من را پرداخت نکردند، چون پروانه مطب تهران نداشتم.»
استناد وزارت بهداشت و مجلس به قوانین دوره قاجار
نوریه با بیان اینکه به تسهیل شرایط کسبوکار پزشکان در مجلس یازدهم و دولت سیزدهم دلخوش بودیم، اما سنگاندازیهای زیادی در اینباره انجام شد، عنوان میکند: «این شرایط حتی مرکز پایش تسهیل کسبوکارها را هم ناامید کرده است. عجیب است که در اینباره وزارت بهداشت و کمیسیون بهداشت مجلس هم به قوانین دوره قاجار استناد میکنند و دلیلشان از تداوم چنین شرایط خالی ماندن مناطق محروم از پزشکان است. اگر واقعا چنین است چرا خود مسئولان و فرزندانشان در این مناطق محروم حاضر نمیشوند و خدمترسانی نمیکنند؟»
او به افزایش مهاجرتهای شغلی پزشکان هم اشاره میکند و میگوید: «تنها چیزی که اکنون میشنویم، داستان مهاجرت پزشکان است اما این پدیده اکنون رنگ باخته است. در حال حاضر آسیبهای جدیتر از مهاجرت پزشکان وجود دارد و آن هم مهاجرتهای شغلی برای جامعه پزشکی است. بهعنوان مثال خرید سالهای خدمت را برای دانشجویان علوم پزشکی آنقدر گران کردهاند که از توان این افراد خارج است، بنابراین آنها قید مهاجرت جغرافیایی را میزنند و مهاجرت شغلی را ترجیح میدهند. پزشکانی میشناسم که بعد از 8 سال کار در این حوزه بیخیال ادامه فعالیت حتی در حوزه زیبایی شدهاند و به دنبال تاسیس یک کافه و قلیانسرا در تهران هستند. عجیب است که برای یک پزشک، خریدن دو خودروی پراید و اجاره دادن آن برای کار به صرفهتر از فعالیت در حوزه طبابت است.»
مافیا راضی، پزشکان ناراضی
نوریه معتقد است که در ایجاد شرایط بغرنج و عدم شفافیت فعلی تسهیل کسبوکار پزشکان، مافیایی وجود دارد که از چنین وضعیتی احساس رضایت دارد، چون برای تمام کسبوکارها تسهیل رخ میدهد اما برای پزشکان همچنان همان سختگیریهای عجیبوغریب باقی مانده و منجر به تضییع حقوق جوانان این کشور است. او ادامه میدهد: «در اینباره حتی سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت هم شفافسازی نمیکنند و زیر بار آمار دادن نمیروند و حتی سهمیه مناطق محروم را پنهان میکنند. دلیلش هم این است که یک آقازاده سهمیه مناطق محروم، بهعنوان مثال مدرک گوش و حلق و بینی دارد و باید به منطقه خودش برای خدمت برگردد اما اکنون در تهران جراحی زیبایی انجام میدهد و کسی هم پیگیر این موارد نیست.»
حقوق پزشکان در ناکجاآباد
فدراسیون فوتبال به تازگی اعلام کرده اگر باشگاهها امکانات حداقلی نداشته باشند، لیگ آینده شروع نخواهد شد. این نکته دیگری است که نوریه به آن اشاره میکند و در مقایسه با وضعیت پزشکان میگوید: «ما در حوزه نظام سلامت و آموزش پزشکی اندازه فوتبال نیستیم که حداقلها را داشته باشیم. آقایان کاری کردهاند که کلاسهای آموزش پزشکی در برخی مناطق در پارکینگها برگزار میشود. عجیب اینکه خروجی این کلاسها باعث شده برخی پزشکان حتی قادر به خواندن نوار قلب هم نباشند. در پاسخ به چرایی این وضعیت هم عنوان میکنند به آنها هیچ آموزشی در اینباره داده نشده است.»
او تاکید میکند: «یک نکته را هیچ زمانی نباید فراموش کرد یا نادیده گرفت. این پزشکان زاده همین سرزمین هستند و مردم را دوست دارند. استناد، آن روزهای کروناست که در نبود ماسک و تجهیزات حفاظتی، در سیسییو و آیسییو کار میکردند. پزشکان جوان در آن دوران پای کار بودند و از جانشان گذشتند. هیچ بیماری نیست که در نظر پزشکان بهعنوان پدر و مادر فرزند خودشان یا انسانی که نیازمند کمک باشد، در نظر گرفته نشود. اما عدهای هستند که میخواهند مردم را در حوزههای مختلف به جان هم بیندازند و در حوزه درمان هم این اتفاق رخ داده و این ضوابط عجیب پزشکان را دلسرد کرده است.» منبع: روزنامه فرهیختگان
پایان پیام/