آقای حسینی لطفا داد نزن، خیلی حرص نخور
زندگی من ۲ بخش دارد. آنچه عیان است و تو میبینی و آنچه نهان است و من میبینم. از آن روز که در کنکور پذیرفته شدم تحسینات و از روز فارغالتحصیلی من تبریکات و از روزهای کاری من تبلیغات و از زندگی امروزم در دهه ششم زندگی کت و شلواری اتو کشیده و ماشینی نسبتا مد روز و آپارتمانی در محله متوسط شهر و دو دو تا چهارتایی که الان از ضرب و تقسیم تعداد حاضرین در مطب در عدد ویزیت میپردازند.
آنچه عیان است و تو میبینی و آنچه نهان است و من میبینم. از آن روز که در کنکور پذیرفته شدم تحسینات و از روز فارغالتحصیلی من تبریکات و از روزهای کاری من تبلیغات و از زندگی امروزم در دهه ششم زندگی کت و شلواری اتو کشیده و ماشینی نسبتا مد روز و آپارتمانی در محله متوسط شهر و دو دو تا چهارتایی که الان از ضرب و تقسیم تعداد حاضرین در مطب در عدد ویزیت میپردازند.
اما آنچه من دیدم، شبهایی که نخوابیدم وروی کتاب خوابم برد
و کتابهایی که گاه وزن دوتایش با وزن من برابری میکرد
و استرسهایی که برای امتحانات هر روزه متحمل میشدم
و روزها و شبهایی که آرزوی تمام شدنش را داشتم
و هر روزش معادل ماه و هر ماهش معادل سال بر من گذشت
و شبهایی که در بیمارستان تا صبح پلهها را از بخش تا اورژانس بالا و پایین شدم
و صبح با چشمانی پف کرده جلو استاد گزارش کشیک شب قبل را دادم
و صحنههایی از نزدیکی مرگ و زندگی در جاده های خطرناک مرگ در زمان رفت و آمد به مناطق طرح دیدم
و گذران بخشی از زندگی در جایی که تو اگر مجرم باشی به عنوان تبعید تو را به آنجا میفرستند
و زمانی که مورد هجوم همراهان بیماری که به علت مصرف الکل و بیماری پانکراتیت فوت نموده قرار گرفتم
و وقتی حمله گروهی که به علت نزاع، فرد چاقو زده را در اورژانس ویزیت میکردم، مجروح شدم
و زمانی که با بوی تعفن بیماری که رودهاش به علت پرخوری حلیم مجانی دچار پیچش و سیاه شده بود از هوش رفتم
و روزی که فرزندم به دنیا آمد و من در طرح رزیدنتی در شهرستان بودم
و روز اولی که فرزندم قرار بود به دبستان برود و من نتوانستم به علت حضور در بیمارستان همراهیاش کنم
و شبی که او در آتش تب میسوخت و دستان من در شکم بیماری که انسداد روده داشت گیر کرده بود
و استرس کار نکردن شکم و نیامدن ادرار او بعد عمل و کم و زیاد شدن ضربان قلب مریض را تحمل می کردم
و اکوی تلفنهای پرستار ساعت دو شب و گزارش وضعیت بیمار سرطانی را در خواب حس می کردم ....
و تمام زمانهایی که خودم در خانه و روح و روانم پیش بیماران بستری عمل شده بود
و شب جشن تولد همسرم که بطور اورژانس بخاطر حضور چند بیمار تصادفی فراخوان بیمارستان شدم
و ایامی که کشیک بیمارستان بودم و خانواده بدون من به دید و بازدید رفتند
و خانوادهای که به علت داشتن پدر و همسر پزشک هیچگاه بر سر خود پدر و همسر ندید
و .....
و امروز خفت انواع توهینها از رئیس محترم جمهور حقوقدان حقوق شهروندنویس تا وکیل خانه ملت تا ناکارشناس مردم فریب صدا و سیمای میلی و .....
را تو هیچگاه ندیدی
اگر تو این ایام را در دفتر فلان مدیر و اداره و سفر فلان کشور بودی ناز شستت.
پایان پیام/
https://www.pezeshkanoghanoon.ir/p/UDHD