به گزارش پایگاه خبری پزشکان و قانون (پالنا)، به گفته حسین توکلی، مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور از میان حدود یک میلیون و ۱۱۸ هزار نفر شرکت کننده کنکور سال جاری، ۶۳۷ هزار نفر داوطلب کنکور رشته تجربی بودهاند و با این وصف، بیش از نیمی از داوطلبان، متقاضی پذیرش در رشتههای پزشکی و داروسازی هستند. با این وجود گویا حدود ۶۰ درصد کرسیهای دانشگاههای علوم پزشکی در اختیار صاحبان سهمیه است. پیش از این حمید اکبری، قائممقام معاون آموزشی وزیر بهداشت گفته بود که بیش از ۶۰ درصد دانشجویان رشتههای علوم پزشکی بر اساس سهمیه وارد دانشگاه میشوند.
ریشه سهمیهها کجاست؟
مجلس شورای اسلامی در سال ۹۲ قانون برقراری عدالت آموزشی برای پذیرش دانشجو را اصلاح کرد. بنابر بند ۳ این اصلاحیه، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی موظف است ۳۰ درصد ورودی رشتههای پزشکی عمومی، دستیاری تخصصی پزشکی و سایر رشتههای گروه پزشکی را از طریق جذب دانشجوی بومی با اولویت مناطق محروم و متناسب با نیاز استانها و در چهارچوب نظام سطحبندی پذیرش کند.
همچنین نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سال گذشته برای همسران و فرزندان جانبازان زیر ۲۵ درصد و همسران و فرزندان رزمندگان با حداقل ۶ ماه حضور داوطلبانه در جبهه سهمیهای اختصاصی تصویب کردند که بر اساس آن، با احتساب همسران و فرزندان جانبازان زیر ۲۵ درصد و همسران و فرزندان رزمندگان با حداقل ۶ ماه حضور داوطلبانه در جبهه، سهمیه ایثارگران از 25 درصد به ۳۰ درصد افزایش یافت.
از سوی دیگر بر اساس مصوبه جلسه ۲۳۵ شورای گسترش دانشگاههای علوم پزشکی وزارت بهداشت در سال ۹۳، از سال تحصیلی 1393-94 آن دسته از دانشگاهها و دانشکدههای علوم پزشکی که فاقد پردیس خودگردان هستند، مجاز به پذیرش ظرفیت مازادند. پذیرش دانشجوی مازاد مشروط به پرداخت هزینه تحصیل و خدمات رفاهی توسط پذیرفتهشدگان بر اساس تعرفه تعیین شده توسط معاونت آموزشی وزارت بهداشت و تصویب هیئت امنای دانشگاهها و دانشکدههای علوم پزشکی مربوطه است.
همچنین بر اساس این مصوبه، محل تشکیل کلاس پذیرفتهشدگان ظرفیت مازاد در اختیار دانشگاه است و نقل و انتقال و مهمانی پذیرفتهشدگان ظرفیت مازاد میان دانشگاههای دارای ظرفیت مازاد، مشروط به موافقت مبدأ و مقصد و با رعایت سایر ضوابط آییننامه انتقال بلامانع است.
منتقدان چه میگویند؟
«متاسفانه رویکرد ما در خصوص سهمیهها یک رویکرد منطقی نبوده و بیشتر مبتنی بر تقابل بوده تا تعامل. به این ترتیب که یک گروه در مقابل گروه دیگر صفآرایی کرده و به هم فحش میدهند که این روند، فاقد نتیجه است.» این را محمدرضا شیخ انصاری یک پزشک و فعال اجتماعی به «پزشکان و قانون» میگوید.
«در بحث سهمیهها، خانواده شهدا را جلو میاندازند، چون میدانند که ما به خانواده شهدا گلایه نمیکنیم؛ در صورتی که آنها در اقلیت استفاده از سهمیهها هستند. درواقع بیشتر سهمیهها به اسم خانواده شهدا و به کام دیگران شده است و این خیلی اذیت کننده است.» این را بیژن بابایی پزشک عمومی و فعال صنفی به «پزشکان و قانون» میگوید.
وی ادامه میدهد: «دانشجویان امسال در یکی از دانشگاههای مادر میگفتند که ما در هنگام ثبت نام و در دفترچه ۱۰۰ نفر پذیرش شدیم، اما دو برابر این تعداد، دانشجو سر کلاس نشستند. این آمار مصیبت هست و باید مشخص شود که از کجا آمدهاند.»
بابایی به طرح انتقالی دانشجویان از دانشگاههای خارج از کشور اشاره و تصریح میکند: «این طرح در عمل ممنوع نشده و همچنان غوغا میکند. همین امسال هم برای دانشگاههای کشور انجام شده است. سهمیه اعضای هیات علمی نیز همین امسال انجام شده است. اگرچه آقای وزیر میگویند که این سهمیه ملغی شده، اما این اتفاق نیفتاده است. اگر بگویند سهمیهها به کسی ربطی ندارد و همین است که هست، اشکالی ندارد اما دروغها انسان را اذیت میکند.»
این پزشک عمومی و فعال صنفی مهمترین آسیب اعمال سهمیهها را تفاوت در سطح آموزشی بین دانشجویان حاضر در کلاس میداند و خاطرنشان میکند: «وقتی من بهعنوان دانشجوی پزشکی میدانم که برای تخصص و برای جذب دانشگاه هم سهمیه دارم. این باعث میشود که به تلاش و مطالعه یبشتر ترغیب نشوم، چون میدانم که در هر مسابقهای، ۱۰۰ متر جلوتر از دیگران میایستم و کمی هم که بدوم میتوانم به خط پایان برسم. لذا نیاز نیست به خودم فشار بیاورم و این انگیزه تحصیل من را کم میکند.»
فرهاد تیمورزاده ناشر و فعال صنفی دیگری است که در گفتوگو با «پزشکان و قانون» سهمیه فرزندان هیات علمی را «کم اما فاجعهبار» معرفی میکند و معتقد است که سهمیه المپیادیها نیز فاقد توجیه است: «یک نفر که میتواند در المپیاد زیست موفق باشد، معنی ندارد که روی صندلی رشته پزشکی تهران یا شیمی، فیزیک و ریاضی بنشیند. مگر وقتی که میخواهد امتحان دهد، فقط یکی از این دروس را امتحان میدهد؟ باید ترکیبی از این امتحانات را داشته باشد.»
وی ضمن تاکید بر نگاه عدالتمحور در بحث سهمیهها، تصریح میکند: «عدهای اعتقاد دارند که در بحث سهمیهها آن قدر فاصله فاحش است که ممکن است با پزشکانی مواجه شویم که به دلیل بهره هوشی پایینتر توانایی و مهارت لازم را کسب نکردهاند. اما این همه ماجرا نیست و بحث اصلی بر سر عدالت است.»
تیمورزاده آمار ۷۵ درصدی استفاده از سهمیههای پزشکی را «فاجعه» میداند و میگوید: «حتی در دوران قبل هم که این رقم ۳۰ درصد بود، رویکرد اشتباه بود. درحالی که خانوادههای مختلف تمام هم و غم خود را برای موفقیت فرزندان خود در کنکور صرف میکنند، ما چطور میتوانیم خود را راضی به استفاده از سهمیهها کنیم؟»
وی ادامه میدهد: «من قبل از کنکور پزشکی، امکان استفاده از سهمیه رزمندگان را داشتم و نکردم. لذا اگر انتقاد میکنم، رطب خوردهای نیستم که منع رطب کنم. از نطر من سهمیهها یک تبعیض وحشتناک است که به آن پوشش قانونی دادهایم. در حالی که نباید با مصوبات قانونی حقوق مردم را تضییع کنیم.»
تیمورزاده میافزاید: «سهمیهها خلاف قانون اساسی است و مردم را نباید به این شکل تحت فشار قرار داد، بهطوری که عدهای جرات نکنند از ترس انگ خوردن، در این مورد حرف بزنند. آن دسته از نمایندگان مجلس که این کار را کردند، مرتکب اشتباه شدند و مایه وهن و توهین به خانواده شهدا و رزمندگان را ایجاد کردند. هر کسی هم که از این سهمیهها استفاده کرده یا نمیدانسته یا تصور میکرده که قانونی است.»
وی تصریح میکند: «ما به آن فرزند ایران زمین که میتوانسته در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شود اما مجبور شده که حتی در دانشگاه شهید بهشتی تحصیل کند، ظلم کردیم. ما حق را از او گرفتیم و به کسان دیگر دادهایم.»
رویکردهای متفاوت
به طور کلی درخصوص اعمال سهمیههای پزشکی، رویکردهای متفاوتی وجود دارد. گروهی مخالف صریح هرگونه سهمیه بوده و هیچگونه توجیهی را در این زمینه نمیپذیرند. شیخ انصاری یکی از این افراد است که به آمار ۷۴ درصدی سهمیهها اشاره میکند و معتقد است که نیمنگاهی به این آمار نشان میدهد که جایی برای اما و اگر نیست. از نظر او هرگونه سهمیه با هر توجیهی فاقد معناست: «وقتی یک توجیه را پذیرفتیم، دریچه را برای سایر توجیهات باز میکنیم. زمانی که در یک فضا تبعیض قائل میشویم، طبیعی است که دیگران نسبت به این تبعیض آزرده میشوند و خود را محق میدانند تا به نحو دیگری این ابزار را برای خود تدارک ببینند. بنابراین توجیهات حکومتی کاملا غلط است و باعث میشود که اگر احیانا درصدی افراد محق هم وجود داشته باشند، تبدیل به سیبل شوند.»
وی ادامه میدهد: «درواقع حکومت روزنی را برای افراد محق باز میکند تا آنها را بپذیرد و البته در کنار آن یک کانال بزرگ برای خود میگشاید تا افراد دلخواهی را که برای حفظ سیستم به آنها نیازمند است، جذب کند.»
گروهی دیگر معتقدند که سهمیه خانواده شهدا و مناطق محروم دانشآموزان اشکالی ندارد، اما سایر سهمیهها باید حذف شوند، چرا که ایجاد رانت میکنند و هیچ نفعی برای جامعه ندارند. بابایی یکی از این افراد است که تاکید میکند خودش بدون سهمیه وارد دانشگاه شده است: «زمانی کشور درگیر جنگ بود و حاکمیت باید امتیاز بالایی را برای خانواده شهدا قائل میشد که شد. از طرفی امکانات آموزشی ما در سطح کشور به هیچ وجه یکسان نیست و لذا به غیر از خانواده شهدا و سهمیه منطقهبندی دانشآموزان، هیچ سهمیه دیگری معقول نیست.»
این پزشک عمومی و فعال صنفی البته تاکید میکند که این دو سهمیه نیز باید کاملا تعریف شده باشند: «اولا اینکه برای سهمیه باید یک نقطه ابتدا و یک نقطه انتها بگذارند. یعنی اگر من از سهمیه استفاده کردم تا چه زمانی حق دارم از آن بهرهمند شوم؟ آیا برای پزشکی و تخصص و هیات علمی هم جایز به استفاده هستم؟ لذا سهمیه باید یک جا پایان پیدا کند.»
تیمورزاده نیز اعمال سهمیه را «بیعدالتی» میداند و لذا با تمام سهمیهها مخالف است. میگوید: «حتی عدهای از دوستان ممکن است که معتقد به سهمیه مناطق محروم باشند اما من با آن هم مخالفم و راهکار را چیز دیگری میدانم.»
راهکار چیست؟
فضای عمومی شکل گرفته از سوی اجتماع درخصوص سهمیههای پزشکی و باور بسیاری از متقاضیان نسبت به بیعدالتی در پذیرش دانشجوی پزشکی، میطلبد که راهکاری فوری برای حل این مساله اندیشیده شود.
شیخ انصاری معتقد است که اولین قدم برای حل این مساله، فراموش کردن گذشته، بحث نکردن راجع به آن و از بین بردن تقابل است و قدم دوم، استفاده از روش مبارزه منفی: «راهکار اساسی افزایش شدید هزینه استفاه از سهمیه در اجتماع است. به این معنا که باید کاری کنیم تا استفاده از سهمیه به عنوان ابزار شرمساری تلقی شود. کمااینکه جوانان ۱۹ ساله وارد سیستم میشوند، در حالی که خودشان قدرت تشخیص کامل نداشته و توسط پدر و مادر به این سیستم هدایت میشوند. اگر هزینه استفاده از سهمیه بالا باشد و دانشجویی که وارد دانشگاه میشود ببیند که در فضای دوستانه، سهمیهای بودن چقدر بد است، به تدریج باعث میشود که تمایل به استفاده از سهمیهها کاهش پیدا کند.»
وی تصریح میکند: «اینکه دائما گذشته را مطرح و دیگران را بیسواد تلقی کنیم، نتیجهای ندارد. باید در مورد آینده کاری کنیم که هیچ پدر و مادری جرات نکند فرزند خود را با استفاده از سهمیه وارد دانشگاه کند. جوانان در آن سن حساس هستند و طبیعی است که وقتی هزینه را بالا بردیم، در مراحل بالاتر هم استفاده از آن سهمیه بیمعنی میشود.»
راهکار دیگری که از سوی برخی منتقدان مطرح میشود، تقویت بنیه علمی واجدان دریافت سهمیه قبل از آزمون کنکور و عدم دخالت و دستکاری در رقابت کنکور است.
تیمورزاده یکی از این افراد است که در این زمینه توضیح میدهد: «اعطای امتیاز به خانواده شهدا، رزمندگان و ایثارگران نباید از طریق سهمیه ورود به دانشگاه باشد. بلکه دولت باید هزینه کرده و مجلس نیز مصوب کند که این عزیزان در قالب برنامههای حمایتی، توانمندتر شوند و به سطحی برسند که در یک رقابت برابر شرکت کنند.»
وی اعمال سهمیه در قالب بورس تحصیلی را نیز اشتباه میداند و معتقد است که نیاز نیست از ابتدا این کار صورت گیرد: «اگر میخواهند چنین حرکتی انجام دهند، باید افراد را در دورههای مختلف عمومی، تخصص و فوق تخصص از نظر منابع مالی ترغیب کنند تا به مناطق محروم بروند. کمااینکه ممکن است فرد پذیرفته شده با رتبه یک یا تک رقمی به دلیل مسائل مادی حاضر به خدمت در مناطق محروم باشد. لذا الزاما نباید از ابتدا بورس قائل شویم که سطح پذیرش را کاهش دهد.»
وی میافزاید: «اگر میخواهیم از کسی بابت ایثارگری و خدمات پدر یا خودش تقدیر کنیم، نباید به خودمان اجازه دهیم این تقدیر را از طریق صندلی دانشگاه انجام دهیم و دست در جیب مردم کنیم. داستان استفاده از دانشگاه و سهمیه کنکور و اشغال صندلیهای کنکور، دست کردن درجیب مردم است و چون خیلیها به نوعی آلوده این معضل هستند، در مورد آن حرف نمیزنند.»
شیخ انصاری اما معتقد است که این شیوه هم رانت است اما حداقل رانت جوانمردانهتری به شمار میرود: «اینکه یک فرد را تربیت و برای او هزینه کنیم، اشکالی ندارد. مشروط به اینکه این هزینه باعث افزایش سطح علمی آن فرد شود. به این ترتیب در یک مسابقه دو، یک نفر را با کفش ۱۰۰ هزار تومانی و دیگری را با کفش ۲ میلیون تومانی شرکت دادهایم. اگرچه ممکن است امکان برد نفر دوم بیشتر باشد، اما باز میتوان پذیرفت که در یک مسابقه برابر شرکت کردهاند.»
سخن آخر...
اگرچه اعمال سهمیه در کنکور موضوع تازهای نبوده و ماجرای مسبوق به سابقه آن بارها منجر به اعتراض برخی دانشجویان شده است، اما این موضوع وقتی به رشتههای گروه پزشکی میرسد پا را از بحث عدالت اجتماعی فراتر گذاشته و اهمیت بیشتری به خود میگیرد، چرا که فارغالتحصیلان این رشتهها بهطور مستقیم با جان مردم سر و کار دارند. لذا میطلبد که نوع نگاه سهمیهای نسبت به رشتههای پزشکی، با جدیت بیشتر تغییر کند.
پایان پیام/
گزارشگر:
محسن طاهرمیرزایی