پایگاه خبری پزشکان و قانون | پالنا
آیا ما در ایران با کمبود پزشک مواجهیم؟
پیش از پاسخ به این پرسش ساده، ابتدا باید به این نکته پاسخ داده شود که «معیار» سنجش این کمبود چیست؟ از نظر رسانه‌های معاند خارجی‌که تنها نمایی از درمانگاه‌های رایگان و نیمه رایگان ما و مراجعات سرپائی را در برنامه‌هایشان نمایش می‌دهند و بر اساس ازدحام آن مکان‌ها قضاوت می‌کنند، ما به ازای هر 1000 ایرانی یک و نیم پزشک داریم‌ و چون در برخی از کشورها حتی این نسبت به 4 هم می‌رسد، پس ما در این زمینه‌عقب مانده‌ایم و علت شلوغی مراکز درمانی ما همین است! اما من دقیقا از دوران دانشجویی به خاطر دارم که هدف از توسعه مراکز آموزش پزشکی کشورمان، رسیدن به آمار رویایی «‌1000 ایرانی، یک پزشک» بود. پس ما امروز 50% از این هدف جلوتر هم هستیم. 

نیز، طبق یک آمار نسبی و غیر‌رسمی، افراد فاقد بیمه‌ به‌طور متوسط سالی 2 بار، افراد دارای بیمه پایه‌ 4 بار و افرادی که به مراکز رایگان مراجعه می‌کنند، سالی 8 بار ویزیت سرپائی دارند. اگر ما متوسط مراجعه را همان سالی 4 بار در نظر بگیریم، می‌توان برآورد نمود که کل مراجعات سرپائی جمعیت 80 میلیونی کشورمان به پزشکان در یک سال می‌شود 320 میلیون. اگر این رقم را به تعداد پزشکان فعال کشورمان که 120 هزار نفر هستند تقسیم کنیم، به هر پزشک در سال 2667 مراجعه تعلق می‌گیرد. اگر هر پزشک 300 روز در سال و هر روز تنها 8 ساعت کار کند، در سال 2400 ساعت و در هر ساعت 1.1 بیمار ویزیت خواهد نمود!!! برای ویزیت یک بیمار در یک ساعت، چرا باید این همه صف و تجمع در مقابل مراکز درمانی وجود داشته باشد که موجب سوءاستفاده معاندین شود؟!

 و اما پاسخ تحلیلی؛

اول: پافشاری بر خدمات ارزان سلامت

آیا خدمات سلامت در کشورمان نسبت به بقیه کشورهای جهان گران است؟ پاسخ کاملا شفاف و به‌طور قطع «خیر» است. خدمات سلامت کشور ما یکی از ارزان ترین خدمات در سراسر دنیاست و گمان نمی‌کنم هیچ کارشناسی بتواند این واقعیت تلخ را کتمان کند. آیا خدمات سلامت در کشورمان نسبت به بقیه خدمات گران است؟ هر چند نه به صراحت پاسخ پرسش اول، اما تقریبا بطور قاطع می‌توان گفت که قیمت خدمات سلامت در کشورمان، نسبت به بسیاری از خدمات دیگر، پایین است. مثلا اگر قیمت متوسط بنزین آمریکا را 75 سنت (بین 65 تا 85 سنت) و متوسط قیمت ویزیت یک پزشک آمریکایی را 100 دلار در نظر بگیریم، ویزیت یک پزشک در آن کشور 133 برابر یک لیتر بنزین است! در ایران، مسئله بنزین جزو مسائل استراتژیکی است که دولت بارها با منت و افتخار فراوان به مردم تأکید کرده که قیمت آن به‌طور کاذب، بسیار پایین‌تر از آن چیزی «نگه داشته است» که باید! اگر ما همین «بنزین ایران» با قیمت کاذب و پایین را ملاک مقایسه قرار دهیم، باید انتظار ویزیت 100 هزار تومانی برای پزشکان را داشته باشیم. در حالی‌که ویزیت پزشکان ایران، به‌طور متوسط بین یک دوم تا یک سوم این عدد است. با این وجود، هر ساله دولت با چاشنی شانتاژ رسانه‌ای، از افزایش معقول همین تعرفه ناچیز هم سر باز می‌زند! 

با توجه به اینکه به‌دلیل افزایش سرسام‌آور هزینه‌ها و تورم افسار گسیخته، کار کردن با تعرفه‌های فوق هم کم‌کم برای پزشکان صرفه اقتصادی ندارد‌ و با عنایت به اینکه به‌دلیل وارداتی بودن علم و تکنولوژی پزشکی، «عملا» امکان کنترل خدمات تشخیصی و درمانی بطور «دستوری» وجود ندارد، چند سالی است که دولت اقدام به تأسیس و اشاعه انواع درمانگاه‌های دولتی و نیمه دولتی نموده و در آن با به کارگیری پزشکانی که به دلیل پدیده‌هایی چون «طرح» و «خدمت» نظام وظیفه و «تعهد» به برخی ارگان‌ها و عدم ریسک پذیری شخصی برخی پزشکان و... استقلال کافی ندارند، به شدت به «دامپینگ دولتی» رو آورده و با پایین آوردن تعرفه‌ها، موجب افزایش بی‌حد و اندازه «کمیت» گشته و به‌ هیچ وجه دغدغه «کیفیت» را هم ندارد. نتیجه این رویکرد، ازدحام وحشتناک مردم به چنین مراکزی، برای دریافت خدمات ارزان است. و در کشوری که ساعت‌های متمادی از وقت شهروندانش در صف و ترافیک و... «حرام» می‌شود، چه باک که همین مردم برای یک ویزیت «دو دقیقه‌ای»(درست خواندید) چند ساعت در صف و نوبت درمانگاه‌ها بایستند؟!

نتیجه: شلوغی چنین مراکزی، که تنها به‌دلیل کاهش دستوری تعرفه‌ها (با هدف کاهش هزینه کرد در امور سلامت و با استفاده ناعادلانه دولت از پزشکان) با ازدحام مردم روبه‌رو می‌شوند، نمی‌تواند نشانه «کمبود پزشک» در کشور باشد!


دوم: یارانه برای همه، یارانه برای هیچ کس!

در کشوری زندگی می‌کنیم که مردم را عادت داده‌اند به استفاده از هر چیز ارزان؛ حتی اگر نیازی به آن نداشته باشند! 

به «یارانه» نگاه کنید، که با توجه به تورم شدید، امروز مبلغ آن به سطحی «خجالت آور» تنزل یافته است. اما زمزمه قطع همین اندک هم، موجب ناراحتی و نگرانی مردم می شود! بدین ترتیب، مسائلی همچون «یارانه» که در صورت تخصیص به گروه‌های هدف و فرهنگ مناسب، در برخی موارد می‌تواند گره‌گشا باشد، در کشورمان گروه‌های هدف خود را گم نموده و کارکرد خود را از دست داده است! اگر فرهنگ استفاده «عادلانه» از یارانه‌ها در این کشور رواج می‌یافت، شاید مردم مسیرهای درمانی خود را نیز به‌طور خودکار انتخاب می‌کردند و مراکز ارزان قیمت، تنها پذیرای اقشار «واقعا» آسیب پذیر می‌بود. اما مشخصا دولت خودش هم تمایلی به این مسئله ندارد و اسبش را برای تنزل قیمت واقعی خدمات پزشکی (به خصوص سرپایی‌ که بازتاب تبلیغاتی بیشتری هم دارد) در سطح کل جامعه زین کرده و ابزارش را نیز همانطور که در بالا گفتیم، دارد:

پزشکانی که از زمان قبولی در پزشکی و پیش از آغاز اولین جلسه کلاس درس، زیر سند وابستگی و عدم استقلال خود را امضاء می‌کنند و مجبورند به خواسته‌های غیر‌عادلانه دولت تن دهند... 

و البته در دست داشتن اختیار «تعیین تعرفه»!

نتیجه چنین رویکردی:

1-  ازدحام مراکز درمانی

2- کاهش کیفیت خدمات

3- سوءاستفاده معاندین خارجی


سوم: قانون عرضه و تقاضا

دولت سال هاست سعی دارد طی یک ریسک خطرناک، در سیستم سلامت نیز مانند تجارت، قانون «عرضه و تقاضا» را حاکم کند. یعنی با تضعیف بخش خصوصی، داوطلبان اشتغال در مراکز دولتی را افزایش دهد، و سپس با حقوق هر چه کمتر، این پزشکان را به کار گیرد. خیلی نیاز به هوش وافر ندارد که از همین قانون استفاده نماییم و ادعای غلط دولت مبنی بر «کمبود پزشک» را از اساس رد نماییم. در هیچ صنفی سراغ نداریم که تعداد شاغلین آن «کم» برآورد شود، اما دستمزدشان روزبه‌روز کمتر شود! 

توجه شما را به این مهم جلب می کنم که منظور از کاهش دستمزد، کاهش عدد خالص «تعرفه» نیست. بلکه عقب ماندن آن حتی از تورم رسمی مورد قبول دولت است. مثلا امروز به دلیل کم شدن تعداد شاغلین در امور نظافتی و خدماتی منازل، تعرفه دریافتی این قشر زحمتکش، حتی از تورم هم پیشی گرفته و کم کم چشم ها را گرد می‌کند! چطور ما می‌توانیم ادعای کمبود پزشک را داشته باشیم، اما به‌جای افزایش تعرفه‌ها برای جذب بیشتر پزشکان به بازار کار و جبران این کمبود، با تأکید بر روی پذیرش بی‌قاعده در مراکز دولتی و کاهش دستوری تعرفه‌ها، حتی امکان خدمات‌دهی بخش خصوصی را هم از آنها بگیریم؟!

 
چهارم: ادعاهای ضد و نقیض

دولت خود رسما اعلام می‌کند به ازای هر ایرانی، یک و نیم پزشک و به ازای هر هزار ایرانی، یک پزشک عمومی دارد. از سویی دیگر‌ مانند همه دنیا، خودش اعتراف می‌کند (و البته در اینکه این اعتراف را از ته قلب قبول داشته باشد تردید وجود دارد!) راه نجات اقتصاد درمان کشورها، از مسیر «سیستم ارجاع» می‌گذرد. اما در نسخه‌های متعدد «پزشک خانواده» که توسط خودش تدوین می‌شود و به اشتباه، سیستم ارجاع را در قالب آنها قابل اجرا می‌داند، در بهترین حالت مسئولیت «سلامت» و «درمان» 3000 شهروند ایرانی (در برخی نسخ پیشنهادی، 10000 نفر!) را با حقوق نازل در اختیار تنها یک پزشک قرار می دهد؟! این ضد و نقیض گویی‌ها، تنها به دلیل عدم صداقت رخ می‌دهد...


 پنجم: بی‌مایه فطیر است!

نمی‌شود «کیفیت» و «ارزانی» را با هم داشت!  هر گرانی حکمتی‌ و هر ارزانی علتی دارد. کیفیت خدمات پزشکی کشورمان تا چند سال قبل در دنیا زبانزد بود، و اکنون نیز از اغلب خدمات داخلی جلوتر است. مثال بارز آن، خودروسازی ماست، که با کیفیتی به مراتب پایین‌تر، قیمتی بالاتر از تمام رقبای خارجی را دارد! اگر می‌خواهیم «کیفیت خدمات سلامت» را نیز مانند دیگر امور تنزل دهیم و با قیمت ارزانتر در اختیار مردم قرار دهیم، صادقانه آن را اعلام و خیال همه را راحت کنیم. اما اگر اعتقادی به این مسیر نداریم، اجازه دهیم خدمات پزشکی این کشور، جایگاه اقتصادی خود را باز یابد. اگر امکان پوشش این «قیمت تمام شده» و عادلانه را داریم، با تقویت بیمه‌ها و راهکارهای مناسب دیگر آن را پوشش دهیم. اگر نه، اجازه دهیم همان مسیر نه چندان دلچسب «قوانین تجارت» را در پیش گیرد. 

بله... در چنین حالتی، می‌توانیم با افزایش تعداد پزشکان (افزایش عرضه) قیمت خدمات آنان را باز هم بیش از پیش کاهش دهیم! اما تو را به خدا قسم، با صبر و برنامه و سرمایه‌گذاری این کار را بکنید! نمی‌توان «مجانی» و با «دستور» زورکی، دو لیترآب را در یک پارچ یک لیتری زورچپان کرد... لطفا یک پارچ دیگر هم فراهم کنید!


مخلص کلام: تعداد پزشکان کشورمان به عنوان یک کشور جهان سومی، کافی و بلکه بیش از نیاز فعلی ماست. اما به واسطه سیاست‌های غلط، توان جذب و به کارگیری آنها را نداریم و گاهی حتی آنها را فراری می‌دهیم. در این راه «باید» سرمایه‌گذاری درست انجام شود. این سرمایه‌گذاری، بیش و پیش از اینکه در زمینه «تربیت» پزشک جدید باشد، باید برای حفظ و تأمین پزشکان فعلی کشورمان باشد. اصلاح تعرفه‌ها و جلوگیری از رشد بی‌رویه مراکز ارزان قیمت، شاید اولین گام باشد... اما افزایش ظرفیت دانشکده‌های پزشکی، که نتایج «احتمالی» آن حداقل 7 سال بعد خود را نشان می‌دهد، قطعا اولین آن نیست!

پایان پیام/

لینک کوتاه:

https://www.pezeshkanoghanoon.ir/p/0pSZ