خانه دیگر سیاه نیست
"دنیا زشتی کم ندارد، زشتیهای دنیا بیشتر بود، اگر آدمی بر آنها دیده بسته بود. اما آدمی چارهساز است"، ثانیههای اول مستند "خانه سیاه است" با این نریشن شروع میشود و بعد از آن، دختری که جذام صورتش را از شکل انداخته، خودش را در آینه نگاه میکند، نگاهی مانند نگاه جیوهای آینه.
جذام، رحم نداشت و زیباترینها را انتخاب میکرد و بعد از آن دیگر کسی حاضر نبود آنها را ببیند و اینگونه بود که جذامیها هر یک به تبعید ابدی محکوم شدند. آسایشگاه حمایت از جذامیان بابا باغی تبریز، تبعیدگاهی بود که آنها را از شهر دور میکرد، اما خانه سیاه بود و «فروغ» خواست با ساختن مستندی از زندگی جذامیان این آسایشگاه، خانه را از سیاهی پاک کند.
مردی که هزاران بار طول و عرض آسایشگاه را گز میکند، صدایی که مدام شنبه تا جمعه را میشمارد و مردی که سرودی نامفهوم را میخواند، اینها همگی صحنههایی هستند که در مستند "خانه سیاه است" به تصویر کشیده شدهاند. صف طولانی از بیماران در مقابل داروخانه و آشپزخانه تشکیل میشود و صدای اذان میپیچد و بچههایی که هر چند جذام ناقصشان کرده است، اما متنی را از روی کتاب میخوانند که نوشته "خدایا تو را شکر میگویم که به من دست و پا و گوش دادی"، شاید این شکرگزاری برای پزشکی باشد که دست و پا و چشم و گوش و پدر جذامیان شد. پزشکی در قامت پدر که مبتلایان به جذام را بار دیگر به زندگی امیدوار و پیامبرگونه معجزه کرد.
تصاویر زیر برگرفته از مستند "خانه سیاه است"، هستند:
معلم از کودک جذامی میپرسد چرا باید خدا را به خاطر داشتن پدر و مادر شکر کنیم و کودک میگوید من هیچکدام را ندارم و کودک دیگری در جواب معلم که از او میخواهد،چند چیز زشت را نام ببرد میگوید: دست و پا، اما دکتر محمد حسین مبین، نقش همان پدر و مادری را بازی کرد که یک جذامخانه در حسرتش بودند. آمده بود تا خانه دیگر سیاه نباشد و حتی بعد رفتتش هم بماند.
هنوز هم بعد از پنج سال از درگذشت پدر، بچهها که حالا هر کدام مو سفید کرده و تا آخر در باباباغی ماندگار شدهاند، از مهربانی دکتر مبین میگویند، از اینکه دکتر طاقت درد کشیدنشان را نداشته و تا میگفتند درد دارند، دارویی تهیه میکرد که کمتر درد بکشند.
خانهی جذامیان را زندان مینامیدند، تا اینکه دکتر مبین با وقف زندگیاش برای درمان و بهبود وضعیت این بیماران، افکار عمومی را تعدیل و ثابت کرد انسانیت برتر و پسندیدهتر از هر چیزی است. دیوارهای چهار متری که در گذشته برای قرنطینهی بیماران از آن استفاده میکردند به دست دکتر مبین برداشته شد تا دیوار خرافهها هم از این طریق فرو بریزد، آثاری از دیوارهای گلی در آسایشگاه باقی مانده است، اما بیماران به لطف پدر، امروز در عزت و احترام و خانههایشان زندگی میکنند.
دکتر محمد حسین مبین، زادهی محلهی چرنداب تبریز بود که در سال 1323 مسئولیت آسایشگاه بابا باغی را بر عهده گرفت و تا ششم مهر 1394 برای کمک به بیماران مبتلا به جذام از هیچ تلاشی دریغ نکرد. همسر وی، دکتر نشاط وثوق هم در موفقیت و مهربانیهای شریک زندگیاش، نقش پررنگی داشت و تا سال 88 که دست از جهان فرو شست، لحظهای دکتر مبین و بیماران جذامی را تنها نگذاشت. زنده یاد دکتر مبین دارای سه فرزند بوده، به نامهای مهندس بهزاد مبین که مدیرعامل یک شرکت خصوصی است، مهندس فرزاد مبین که اکنون در سوئد ادامه تحصیل میدهد و نیز دکتر شهرزاد مبین که به طبابت مشغول است.
بیماران اذعان میکنند که خبر «پدر جذامیان ایران درگذشت» به اندازه خبر ابتلایشان به این مرض، تلخ بوده است و کسی در آسایشگاه پیدا نمیشود که از او به نیکی یاد نکند. از اعتبار علمی و مقامهای علمی متعدد دکتر مبین ،نقش وی در ریشه کن شدن جذام و انتخاب او به عنوان پزشک برتر کشور که بگذریم، طبع شعر و اظهارات بیمارانی که در آسایشگاه بابا باغی زندگی میکنند، برای قضاوت دربارهی خوبیها و جایگاه این پزشک کفایت میکند.
گزارش زیر دربرگیرنده مطالبی در مورد دکتر محمد حسین مبین از زبان همکارانش است:
دکتر احد رازی از ۱۶ مرداد ۱۳۵۲ دکتر مبین را شناخته که به گفتهی خودش برابر با اولین روز ورودش به دانشکده بوده است. او معتقد بود سه کلمه است که همیشه با هم میآیند: مبین، باباباغی و جذام. اگر یکی از این کلمات را گفتید دو تای بعدی لاجرم خواهد آمد. خوشا به حال ایشان که نام و رسم نیکی را یادگار گذاشت.
او در مراسم گرامیداشت مقام پدر جذامیان ایران، گفته بود: «آن گونه من دکتر مبین را در نشستهای دو نفرهمان شناختم، فهمیدم من طاقت و تحمل همچون او را ندارم؛ اگر من حوضچهای بودم، دکتر مبین اقیانوسی از صبر، تحمل و متانت. روزگاری که همه جا تعطیل بود و دستیار و دانشجو و کارمند نبود، ایشان به تنهایی روزی ۱۰۰ تا ۱۵۰بیمار را معاینه و درمان میکرد، با این اوضاع هیچ وقت ندیدم که ایشان لب به شکوه باز کند و شکایتی کند.
میدانید بیماری جذام بسیار علیل کننده است و بعضی از بیماران هم اگر مستعد باشند، حالت تهاجمی به خود میگیرند. در آن زمان اگر خیلیها با اکراه به باباباغی میرفتند؛ دکتر مبین بسیار باشوق به آنجا میرفت و با قیافههای تغییر یافته بر اثر بیماری جذام چنان با محبت کار میکرد که قابل تصور نیست.»
مبین یک انسان نمونه و خاص بود، او به فکر ناهار و شام و آسایش خود نبود و فقط در مسیر تلاش برای رسیدگی به جذامیان محروم زندگی میکرد؛ نمیتوانم در وصف او که بزرگترین معامله را با خدا کرد چیزی به زبان آورم همانا که هیچ قلمی نیز نمیتواند زندگی او را بر روی صفحه نقش ببندد.
زمانی که قشر مجذومان را نیازمندتر از سایر بیماران دید، برای ادامه حیات به مظلوم ترین و محرومترین انسانها که کسی حاضر نبود حتی نگاهی به آنها بیندازد، انس و الفت گرفته و به لقب "پدر جذامیان ایران" مفتخر شد.
رفتن پدر یتیمان و جذامیان در تمام دنیا صدا کرد و تمامی اقشار جامعه از جمله مقام معظم رهبری، استاندار، وزیر بهداشت، اعضای شورای شهر و حتی افرادی در سایر نقاط جهان اظهار تسلیت و تاسف کردند.
آسایشگاه بابا باغی، اکنون دیگر شاهد صحنههای هولناک و دردآور نیست، بیماری ریشهکن شده است و فرزندان و نوههای بیماران هم در این آسایشگاه که بیشباهت به شهرک نیست، در خانههایی که یکدست و امن ساخته شدهاند، زندگی میکنند. خانهی جذامیان حالا دیگر اسم و رسمی دارد و کسی از رفتن به آنجا و کمک مادی و معنوی به بیماران و خانوادههایشان با همکاری مدیریت آسایشگاه، نمیترسد.
این آسایشگاه که در 15 کیلومتری شمالغرب تبریز واقع شده است، تمامی امکانات لازم برای ادامهی زندگی و رفاه را دارد، طبیعت و آب و هوای آن اندکی متفاوت از کلانشهر تبریز است. کودکانی با زیبایی مثال زدنی و صورتهای بیعیب و نقص از فرزندان افراد مبتلا به جذام به دنیا آمدهاند که اکنون در سن مدرسه قرار دارند و تعدادی از آنها در مدرسهی داخل آسایشگاه درس میخوانند.
کارکنان هیچ یک از جذام نمیترسند و میگویند، همه چیز اینجا تحت کنترل است و اگر قرار بود کسی اینجا به جذام مبتلا شود، در درجهی اول ما که کارمند اینجا هستیم و با بیماران ارتباط داریم، مبتلا میشدیم، نظم و بهداشت در اینجا حرف اول را میزند.
بر اساس این گزارش، جذام به اندازه تاریخ زندگی بشر قدمت دارد. چینیها از بیش از ۵هزار سال پیش با این بیماری دست و پنجه نرم میکردند، در آفریقا نیز حداقل از زمان فراعنه اطلاعاتی مبنی بر وجود بیماری در دست داریم. جذام همچنین از ۶۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در هند شناخته شده و به نظر میرسد از هند وارد ایران شده باشد.
جذام، یک بیماری کاملا قابل درمان با منشأ عفونی بوده و میکروب جذام که یک باکتری میلهای شکل است ویژگیهای خاص و جالبی دارد؛ به طور مثال دمای مناسب برای رشد آن ۳۰ تا ۳۳ درجه است و از آنجایی که دمای بدن انسان به صورت متعارف ۳۷ درجه سانتیگراد است، میکروب بیشتر تمایل دارد بافتهای سردتر بدن مانند پوست، اعصاب محیطی و راههای هوایی فوقانی را درگیر کند و به همین دلیل است که علائم اولیه بیماری نیز در همین بافتها هویدا میشود.
تکثیر یک میکروب جذام و تبدیل آن به دو میکروب حدود دو هفته زمان میبرد و لذا از زمانی که باکتری جذام وارد بدن فرد میشود به طور متوسط سه تا پنج سال به طول میانجامد تا علایم بیماری ظاهر شود. میکروبهای جذام برای زنده ماندن و تکثیر نیازمند حضور در داخل سلولهای زنده بدن میزبان بوده و با خروج از بدن، در مدت زمان کوتاهی از بین میروند. به همین جهت بیماری جذام اگرچه در زمره بیماریهای با منشأ عفونی قرار دارد، اما از کم سرایتترین این بیماریها محسوب میشود.
برخلاف تصورات اشتباه موجود، این بیماری همیشه با معلولیت و خورده شدن بینی یا انگشتان دست یا پا همراه نیست و عوارض و معلولیتهای جذام زمانی اتفاق میافتد که بیماری بسیار دیرهنگام تشخیص داده شود. تظاهرات بالینی بیماری معمولا با یک یا چند لکه پوستی بدون آزار، که هیچ گونه درد، خارش و پوستهریزی نداشته و تدریجا بروز میکنند، آغاز میشود. به همین خاطر این لکهها غالبا مورد توجه واقع نمیشوند و حتی اگر در قسمتهایی از بدن بروز کرده باشند که در معرض دید فرد قرار ندارد، ممکن است فرد اصلا متوجه آن نشده و بیماری سالها بعد و پس از بروز معلولیتهای ناشی از تخریب اندامهای محیطی تشخیص داده شود.
برخلاف باور عمومی مبنی بر سرایت بالای بیماری جذام، ۹۰ تا ۹۵ درصد آحاد بشر هرگز جذام نمیگیرند، به عبارت دیگر اغلب انسانها نسبت به جذام ایمنی ذاتی دارند، به این معنا که حتی اگر میکروب این بیماری وارد بدن آنها شود، قادر به ایجاد بیماری نخواهد بود. ایسنا
پایان پیام/
https://www.pezeshkanoghanoon.ir/p/FsQs